• وبلاگ : la politique
  • يادداشت : ابو حسن
  • نظرات : 0 خصوصي ، 5 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    مقام معظم رهبري برخي ازراهکارهايي که دشمنان در جهت براندازي نظام به آن رو آورده اند، را اينگونه بر شمرده اند :

    1. تضعيف و تخريب باورهاي ديني.

    حـفـظ هـويـت فـرهـنـگـي و ديـنـي نـشـانـه اي از شـخـصـيـت و استقلال ملت‌هاو تضعيف آن نشانه وابستگي ملت‌ها است. اعتقاد به حفظ (هويّت ديني ) و دفاع از آن تـا پـاي جـان، نـظـام نـوپاي جمهوري اسلامي را برپا کرد و آن را در برابر تهاجمات گـونـاگـون دشـمـن، مـقـاوم و پايدار نمود. اگر دشمن بتواند اين اعتقاد را از ذهن مردم بزدايد، مـقـاومـت‌ها و ايـثـارهـا و فداکاري‌ها هم به دنبال آن از بين خواهند رفت و کشور دوباره در سلطه اجانب قرار خواهد گرفت. آيت الله خامنه اي در اين باره مي‌فرمايد:"آنها حاضرنيستند ببينند درمقابل چشمشان پرچم دين و دمکراسي روي يک علم برافراشته شود. سعي آنها اين است که بين مردم سالاري و دين فاصله ايجاد کنند." و براين اساس " تلاش دشمن اين است که مردم را ازنظام اسلامي دلسرد و پايه‌هاي ايمان و عقيده وعمل ديني را درمردم سست کند."

    2. تضعيف ارکان نظام اسلامي

    بـعـد از پيروزي انقلاب اسلامي، بسياري از نهادهاي خودجوش انقلابي،فعّاليّت‌هاي خود را شروع کرده، و با الهام از رهنمودهاي رهبري نظام به کار خود ادامه دادند. از جمله اهداف دشمن در جهت براندازي نظام اسلامي، تضعيف و تخريب اين ارکان نظام مي‌باشد که نقش مهمّي در تداوم پيروزي انقلاب ايفا مي‌کردند. ازمهمترين اهداف دشمن در اين زمينه تضعيف اصل ولايت فقيه بوده است. اصل ولايت فقيه به عنوان مهم ترين رکن نظام جمهوري اسلامي به شمار مي‌رود؛ اصلي که نظام اسلامي را يک نظام ديني قرار داده و سببِ امتياز آن از نظام‌هاي مـوجـود دنـيـا شـده اسـت ؛ بـه همين دليل اين رکن مورد هجوم دشمن قرار گرفته،که گاه توسط عوامل داخلي دست به انجام آن‌ها مي‌زند. رهبري دراين باره مي‌فرمايد." استکبار جهاني اين بار تصور کرد که مي‏تواند روش مؤثرتري را براي مبارزه با انقلاب اسلامي تجربه کند و بر همين اساس پس از مطالعه زياد به اين نتيجه رسيد که بايد رهبري انقلاب را هدف قرار دهد، زيرا مي‏داند که با وجود يک رهبر مقتدر در ايران اسلامي، همه توطئه‏هاي آنها نقش بر آب خواهد شد.1

    ايشان درادامه مي‌فرمايد "رهبري يعني آن نقطه‏اي که مشکلات لاعلاج دولت به دست او حل مي‏شود، نفس او حقيقت را براي مردم روشن و توطئه دشمن را بر ملا مي‏کند، تبليغات دروغ و ترفندهاي گوناگون دشمن را افشا مي‏کند و به مردم اميد مي‏دهد. در برابر توطئه سياسي بين‏المللي مي‏ايستد و تماميت انقلاب را در مقابل توطئه‏گران قرار مي‏دهد و دشمن را وادار به عقب نشيني مي‏کند، رهبري در برابر اختلاف‏افکنيهاي دشمن، مايه الفت و مانع تفرقه مي‏شود و دستها را در دست هم مي‏گذارد

    3. تضعيف روحانيت

    بـي‌تـرديـد حـضـور روحانيتِ آگاه و متعهد، در خيل عظيم نيروهاي مردمي، نقش مهمي در پيروزي انـقـلاب اسـلامـي ايـفا کرد. پيش قراولاني که در راه اعتلاي کلمة اللّه و احياي اسلام ناب محمدي (ص ) از هـيـچ کـوشـشي دريغ نکرده و هم چون مراد و مقتداي خود، جان بر کف پذيراي هر گونه خـطر گرديدند. به همين دليل هم آماج حملات دشمنان و وابستگان آن‌ها قرار گرفتند. ازاين رو رهبري مي‌فرمايد." دشمنان اسلام از مقابله با نظامي که منافع نامشروع استکبار را در منطقه برهم زده است، دست نخواهند کشيد و با آن آشتي نخواهند کرد. تجربه‏هاي شکست‏خورده آنان سبب شده است که روشهاي خود را در مقابله با ملت ايران پيچيده‏تر کنند و امروز به اين نتيجه رسيده‏اند که براي زدن و کوبيدن انقلاب، بايد به سراغ حوزه‏هاي علميه و دانشگاهها و يا يک فرد معمم بروند، تا بلکه از طريق آنها به هدف خود برسند، اما توطئه‏گران از بيداري حوزه و دانشگاه و هوشياري بزرگان اين کشور غافل بودند."

    4. القاي ناکارآمدي دين

    القاي ناکارآمدي دين، از سوژه‌هاي مهمي بود که در جهت از بين بردن هويت ديني نظام اسلامي توسط بيگانگان در دستور کار قرار گرفت. طرح شبهاتي در خصوص محدوديّت قلمرو احکام ديـنـي و نفي جاودانگي احکام اسلامي، نمونه اي از اين حرکت دشمن در جهت القاي ناکارآمدي دين محسوب مي‌گردد که در ذيل به بعضي از آن‌ها اشاره مي‌شود.

    اسلامِ هزار و چهارصد سال پيش در مورد مفاهيم اجتماعي امروز نظر ندارد و اگر هم مطلبي داشته باشد قرائت‌ها از آن متفاوت است و در تعارضِ با هم، همه ساقط مي‌شوند.

    فـقـه قـابـليـت اجـرا در هـمـه زمـان‌ها را نـدارد و حکومت ديني به معني اجراي احکام شريعت نيست

    ": استکبار در سي سال اخير همه امکانات سياسي ـ اقتصادي و نظامي خود را براي نابود کردن انقلاب اسلامي به کار گرفته است اما به اين نتيجه رسيده که حمايت بي دريغ ملت و اتکاي نظام اسلامي به ايمان عميق مردم، از بين بردن جمهوري اسلامي را ناممکن کرده است و به همين علت با همه توان، خنثي کردن وجهه ضداستکباري و کاهش محتواي ديني و روح انقلابي نظام را دنبال مي‌کند که اين واقعيت هوشياري کامل ملت و مسئولان را مي‌طلبد"
    5. تفکيک دين از سياست

    پـيـروزي انـقـلاب اسـلامـي ايـران توانست معادلات سياسي جهان را برهم زده و با ارائه نوعي حـکـومـت ديني، دين را در تمام عرصه‌ها مطرح کند. ظهور اين حکومت ديني که بيانگر جامعيت دين اسلام بود، بيگانگان را به فکر مقابله با اين جريان ديني انداخت.

    "دشمنان اسلام درطول يک قرن و نيم گذشته سعي کرده بودند اسلام رابه طورکلي ازعرصه زندگي جامعه بيرون رانده و باطرح نظريه جدايي دين ازسياست، دينداري رافقط پرداختن به عبادت و اعمال شخصي قلمداد کنند و با حذف اسلام ازصحنه سياست جهان، کشورهاي اسلامي راعرصه غارتگري‌ها و تاخت و تازهاي سياسي خود نمايند."

    6. شکست و نابودي اسلام و نظام اسلامي

    ايـمـان و بـاورهـاي ديـنـي مـسـلمـانـان هـمـواره مـهم ترين نقش در پيروزي مسلمانان و حفظ روحيه ايستادگي و مقاومت ملت‌هاي مورد ستم بوده است. بايد اذعان کرد پيروزي انقلاب اسلامي نويد حضور دوباره دين و نظام مبتني بر احکام ديني را بشارت داد.

    تـاريـخ گـواه خـوبـي بـر اين ادعا است که استکبار جهاني و وابستگانش نسبت به انقلاب‌ها و نـهـضـت‌هايـي کـه مـبـتني بر مکتب بوده اند سخت دشمني کرده، حيات اين انقلاب‌ها را مساوي با زوال و نابودي خود مي‌دانند. " آنچه که بدخواهان ودشمنان اين ملت درپي آن هستند، سلب اين انگيزه وايمان ازمردم است"