انگشتر

 ای رهبر آزاده آماده ایم آماده
این پست را تنها برای این گذاشتم تا دوستداران انقلاب شکوهمند اسلامی بدانند باید همواره آماده مبارزه وجهاد با منافقان ونظام سلطه باشند ودر خواب غرور وخرگوشی نروند .البته دیدارهای سید حسن نصرالله ،احمدی نژاد وبشار اسد در دمشق ونیز دیدار رهبران مبارز فلسطینی با رهبر معظم انقلاب نشان دهنده آمادگی جبهه مقاومت در برابر اسراییل ونظام سلطه میباشد .شاید اسراییلی ها با حاکمان افراطی در راس قدرت خود وسوسه حمله به تاسیسات اتمی ایران یا حمله دوباره به جنوب لبنان وغزه را در سر بپرورانند لذا بر جبهه مومنین است همواره آمادگی خود را برای جهاد وشهادت حفظ نمایند اکنون دشمن شکست خورده ومایوس ممکن است عقل خود را از دست بدهد وبه ماجرا جویی روی آورد .لذا باید هوشیار باشیم وآمادگی خود را حفظ نماییم.


نظر بدهید

لینک ثابت - نوشته شده توسط Abolfazl sedghi در یکشنبه 88 اسفند 9 ساعت ساعت 7:2 عصر


پاسخ

پاسخ مستدل نماینده ولی‌فقیه در سپاه به محمدعلی انصاری
پاسداران و بسیجیان می‌پرسند چرا سید حسن خمینی با طراحان آشوب‌ها مراوده و در کنار آن‌ها قرار دارد؟

چند ماه پیش محمدعلی انصاری عضو مجمع روحانیون و از مسئولان موسسه تنظیم و نظر آثار حضرت امام(ره) طی نامه ای، شبهاتی را درباره مواضع مسئولان سپاه و بسیج در قبال جریان فتنه و حوادث بعد از انتخابات مطرح کرد. در پاسخ به این نامه، حجت الاسلام والمسلمین سعیدی نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی طی نامه ای که به صورت مستدل شبهات مطرح شده از سوی آقای محمدعلی انصاری را پاسخ داد.

به گزارش رجانیوز،‌ متن کامل این نامه به این شرح است

برادر گرامی جناب حجت‌الاسلام والمسلمین انصاری

سلام علیکم

با صلوات بر محمد و آل محمد و احترام و با آرزوی تحیات الهی، بازگشت به مرقومه جناب عالی به تاریخ 5/7/88، با عنایت به رسالت مؤسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام(رض) در پاسداری از سیره نظری و عملی آن حضرت و نشر آن، اهتمام آن مؤسسه و دست‌اندرکاران به آرمانها، ارزشها و دستاوردهای انقلاب اسلامی و نقش شما در انجام این رسالت، به اطلاع می‌رساند؛

اول بسیاری از مسائلی که در فضای سیاسی جامعه در مورد سپاه و بسیج از سوی برخی گروه‌های سیاسی مطرح می‌گردد بر این مبنا استوار است که سپاه یک نیروی صرفا نظامی بوده و غیر از نظامی‌گری هیچگونه نقش دیگری را نباید ایفا نماید. صدر نامه شما که در آن نسبت به موضع‌گیری های فرماندهان، روحانیون و مسئولین عقیدتی سیاسی و اینجانب ایراد وارد شده، متأثر از همین دیدگاه است. آیا واقعا سپاه یک سازمان انقلابی صرفا نظامی است؟! اگر چنین است پس این تهدیدات غیرنظامی با ماهیت نیمه سخت و نرم بر علیه انقلاب اسلامی، جمهوری اسلامی و آرمانهای حضرت امام(یه) را چه کسی باید پاسخ‌گو باشد؟! آیا سپاه برای مقابله با تهدیدات، دارای رسالت، مأموریت و وظیفه نمی‌باشد؟! رجوع به قانون پاسخ این سؤالات را می‌دهد؛

برابر نص صریح قانون اساسی،(اصل 150) فلسفه وجودی و ماندگاری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی " نگهبانی از انقلاب و دستاوردهای آن " است. شک نمی‌توان کرد که ایفای این نقش و مأموریت مستلزم شناخت و بصیرت خانواده بزرگ سپاه(سپاه و بسیج) از انقلاب، دستاوردهای ارزشمند آن، آسیبها و تهدیداتی که متوجه آن بوده و یا خواهد بود، راههای مقابله با مخاطرات و تهدیدات و همچنین هوشیاری و آمادگی مستمر، عالمانه و مؤثر برای دفاع همه جانبه در عرصه‌های مختلف است. همین خصوصیت، سپاه را از نیروهای مسلح متمایز می‌کند. ادامـــه ی مـطــلــب


نظر

لینک ثابت - نوشته شده توسط Abolfazl sedghi در شنبه 88 اسفند 8 ساعت ساعت 11:3 صبح


ریگی

ریگی کیست؟

عبدالمالک ریگی احتمالا متولد سال 1358 است. "ریگی " یکی از قبایل بلوچستان است، مانند قبایلی چون براهوئی، مری، ناروئی، شهنوازی، کهرازهی، گمشادزهی، بارکزهی. او یکی از اعضای طایفه ریگی است.
عبدالمالک تحصیلات کلاسیک ندارد و تنها چند سال در یکی از حوزه های علمیه اهل سنت مشغول به تحصیل بوده که البته از آنجا نیز اخراج شده است. ریگی خودش را "خادم جندالله " میخواند. او دارای سابقه شرارت و یک مورد چاقو کشی بخاطر مسائل قبیله ای در داخل شهر زاهدان است و به همین خاطر مدتی هم زندانی شد اما بعد از آزادی خود را زندانی سیاسی معرفی نمود.
بنا به گفته خودش از سن نوزده سالگی اسلحه به دست گرفته و به عملیات تروریستی پرداخته است. گفته می شود ریگی پیش از آغاز فعالیت های تروریستی برای جلب حمایت علمای اهل سنت منطقه -که به مولوی ها مشهور هستند - نزد آن ها رفت اما آن ها برای حرفهایش اهمیتی قائل نشدند.
گزینه بعدی ریگی قاچاقچیان عمده مواد مخدر بودند. آن ها به دلیل اینکه علاقه داشتند جبهه تازه ای در برابر نیروهای انتظامی و امنیتی استان به وجود آید از ریگی استقبال کردند و با در اختیار گذاشتن اسلحه و پول به حمایت از او برخواستند.
به این ترتیب ریگی گروه خود را پایه گذاری کرد. گروهی که پس از نخستین حمله تروریستی نام "جندالله " را بر خود گذاشت. این گروه هدف اصلی خود را "دفاع ازحقوق ملی و مذهبی قوم بلوچ و اهل سنت در استان سیستان و بلوچستان اعلام کرده " اما بسیاری از مردم غیر نظامی منطقه نیز قربانی عملیات تروریستی او و گروهش شده اند.
جندالله پس از مدتی نام "جنبش مقاومت ملی ایران! " را بر خود گذاشت. این تغییر نام نمایانگر تغییر حامیان و خط دهندگان اصلی به گروه ریگی بود. پس از این تغییر نام بود که صدا و عکس ریگی به بسامد برخی شبکه های تلویزیونی سلطنت طلب تبدیل شد . جالب اینکه یکی از مجریان این شبکه ها در مصاحبه های مکرر خود با ریگی او را "دکتر ریگی " نامید!
یکی از مجاری تبلیغاتی ریگی رادیو صدای بلوچ است که از استکهلم سوئد پخش می شود. گروه ریگی علاوه بر آن بارها از شبکه العربیه که مالک اصلی آن حاکمان عربستان سعودی هستند به عنوان بلندگوی تبلیغاتی خود استفاده کرده است. این شبکه در اقدامی بحث بر انگیز تصاویر کشته شدن مرزبانان به گروگان گرفته شده ایرانی را پخش کرد. العربیه پیش از آن اقدام مشابهی را نیز در مورد گروگان های غربی اسیر القاعده انجام داده بود.
گروه "جندالله " در سال 1384 شمسی 9 مرزبان ایرانی رابه گروگان گرفت و در قبال آزادی آنها خواهان آزادی برخی از اعضای گروه خود شد که در دادگاه های انقلاب به عنوان مفسد فی‌الارض به اعدام محکوم شده بودند.
جندالله همچنین در حمله ای که بعدها به کشتار تاسوکی معروف شد 21 تن از مردم غیر نظامی را به قتل رساند.
دربهمن ماه سال 1385 شمسی شهر زاهدان شاهد انفجار بمب هایی بود که هدف آنها اعضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در استان سیستان و بلوچستان بودند. در این بمب گذاریها یازده تن از پاسداران انقلاب اسلامی به شهادت رسیدند.
ریگی همچنین باصدای آمریکا مصاحبه داشته‌است. این مصاحبه از سوی مقامات جمهوری اسلامی ایران به دلیل حمایت علنی از تروریسم و نقض قرارداد الجزیره به شدت مورد انتقاد قرار گرفت.
اردیبهشت 1385 شانزده سرباز و پرسنل نیروی انتظامی جمهوری اسلامی در حمله اعضای جندالله به یک پاسگاه درسراوان به گروگان گرفته شدند. این گروه خواستار آزادی برادر عبدالمالک ریگی شد و دو تن از گروگانها را به شهادت رساند. ادامـــه ی مـطــلــب


نظر

لینک ثابت - نوشته شده توسط Abolfazl sedghi در سه شنبه 88 اسفند 4 ساعت ساعت 5:58 عصر


جوادی

بازخوانی اندیشه های آیت الله جوادی آملی درباره مجلس خبرگان
 
 
بازخوانی اندیشه های آیت الله جوادی آملی درباره مجلس خبرگان

به گزارش سایت پرچم هفتمین اجلاس رسمی چهارمین دوره مجلس خبرگان رهبری، چهارم و پنجم اسفند ماه در تهران برگزار می شود.
:به همین منظور به بازخوانی آرا و اندیشه های آیة... جوادی آملی در ارتباط با برخی موضوعات مرتبط می پردازیم.

چرا ولایت فقیه؟
آیة... جوادی آملی بر این باور است که فقیه جامع شرایط علمی و عملی، عهده دار مناصب متعدد است که بارزترین آنها، مرجعیت فتوا، قضای در محاکم عدل، ولایت و رهبری امور مردم است. به اعتقاد ایشان، هیچ کدام از این مناصب یاد شده از باب وکالت از طرف مردم نیست تا موکل یا موکلین، چنین سمت ها را به فقیه جامع شرایط یاد شده، داده باشند و قبل از توکیل، فقیه مزبور، فاقد سمت های مزبور باشد، چون محوری ترین شرط آن منصبها همانا فقاهت و اجتهاد است و منظور از آن نیز فقاهت مطلق و اجتهاد تام است و تشخیص چنین وصف و شرطی دشوار بوده و بر عهده کارشناسان متعهد است.

آیا چنین مجلسی در سایر کشورها هم پیش بینی شده است؟

ایشان در این رابطه معتقد است که جمهوری اسلامی ایران، نظام ویژه ای است که گذشته از مجلس شورای اسلامی(قوه مقننه) و قوه قضائیه و قوه مجریه، نهاد برتری به نام ولایت فقیه تشکیل شده است.
به اعتقاد ایشان، کشورهای دیگر یا سلطنتی است یا جمهوری که قوانین آن با اندیشه های بشری منطبق است و از ره؛وردهای وحی الهی محروم می باشد. در حالی که نظام اسلامی ایران طبق اصل دوم و چهارم و سایر اصول مهم قانون اساسی بر پایه ایمان به توحید، نبوت، معاد، عدل الهی، امامت مستمر و کرامت و ارزش والای انسان و آزادی توأم با مسؤولیت او در برابر خدا، استوار است. به باور آیة... جوادی آملی، چنین نظام ِالهی- انسانی می طلبد که کارشناسان فقاهت و عدالت، در دو مرحله «حدوث» و «بقاء»، محققانه سنت و سیرت رهبری نظام را مراقب باشند، چنان که آحاد مردم نیز برابر اصل هشتم قانون اساسی عهده دار دعوت به خیر، امر به معروف و نهی از منکر متقابل بین دولت و ملت اند. با توجه به اینکه مسؤولان درجه اول برخی از کشورها، حق انحلال مجلس شورای خود را دارند و چنین حقی در قانون اساسی ایران برای رهبری نظام اسلامی پیش بینی نشده است، پس از این لحاظ می توان صبغه آزادی، حاکمیت ملی، اتکا به آرای عمومی و حق ملت را در جمهوری اسلامی ایران رنگین تر دانست. نشانه های اقتدار ملی، حاکمیت عمومی بر پایه های ایمان و لوازم آن در جمهوری اسلامی ایران مستحکم است، به طوری که نهاد برتری برای مراقبت ویژه در ثبوت و سقوط رهبری پیش بینی شده است.

آیا می توان وظایف خبرگان را به مردم واگذار کرد؟

آیة... جوادی آملی در رابطه با اینکه آیا می توان وظایف خبرگان را به مردم واگذار کرد، بر این باور است که حق حاکمیت که از طرف خداوند آفرینش به جامعه بشری داده شده، گاهی بدون واسطه اعمال می شود و گاهی با واسطه. در مواردی که وضع آن روشن است و هیچ ابهامی وجود ندارد، تا زمینه تردید پدید آید، حق حاکمیت مزبور، با آرای مستقیم مردم اعمال می شود و نیازی به نائب، وکیل، شاهد و مانند آنها نخواهد بود، مانند پذیرش اصل نظام اسلامی در همه پرسی فروردین 1358 و نیز نظیر پذیرش رهبری بدون رقیب امام خمینی(ره) که ولایت ایشان از ابتدای انقلاب، روشن بود؛ لذا در قانون اساسی مصوب 1358 ، جریان تعیین رهبر نیازی به مجلس خبرگان نداشت. به هر حال چه در قانون اساسی اول و چه پس از بازنگری در قانون اساسی در سال 68 اصالت در حاکمیت ملی از آن آرای ملت است، خواه بدون واسطه و خواه با واسطه و موارد رجوع بدون واسطه به آرای عمومی باید طوری باشد که تشخیص آن برای همگان ممکن باشد، لذا انتخاب اعضای خبرگان، انتخاب رئیس جمهور، انتخاب نمایندگان مجلس شورای اسلامی، همگی مستقیم و بدون واسطه است.
به اعتقاد ایشان، گاهی ممکن است برخی از قوانین بسیار مهم توسط نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی تقنین نشده و توسط خود مردم به صورت قانون گذاری تصویب گردد. که در این گونه از موارد نه تنها آرای عمومی ملت، مرجع تعیین قرار می گیرد، بلکه برای تصویب نهایی به شورای نگهبان هم ارجاع نمی شود، زیرا در اصل پنجاه و نهم قانون اساسی چنین آمده است. «در مسایل بسیار مهم اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، ممکن است اعمال قوه مقننه از راه همه پرسی و مراجعه مستقیم به آرای مردم صورت گیرد. در خواست مراجعه به آرای عمومی باید به تصویب دو سوم مجموع نمایندگان مجلس برسد.»

راز بازنگری

سر آن که در بازنگری قانون اساسی، جریان تعیین رهبری که مرحله اول از مراحل سه گانه تحقق ولایت امر و رهبری نظام اسلامی است، حذف شد و به همان دو مرحله از مراحل سه گانه مزبور اکتفا شد این است که رهبری یک موضوع پیچیده و فنی و تخصصی است. کسی چون امام خمینی که رهبر ممتاز و شناخته شده همگان باشد، بسیار نادر و در طول تاریخ کمیاب است؛ لذا مرحله اول که ارجاع به آرای عمومی به طور مستقیم باشد، حذف شد وگرنه چنین کاری نه امتناع عقلی دارد و نه منع نقلی. در آن صورت نیازی به مجلس خبرگان رهبری نخواهد بود، مگر به لحاظ بقای شرایط . به عبارت دیگر همانگونه که قانون گذاری حق مجلس شورای اسلامی است و به آرای عمومی مراجعه نمی شود، مگر در مورد یاد شده در اصل پنجاه و نه، حق انتخاب رهبر مخصوص مجلس خبرگان است و به آرای عمومی به طور مستقیم مراجعه نمی شود، لیکن اگر نمونه نادری، همچون امام راحل حضور داشته باشد، مردم به طور عادی تکلیف خود را می دانند و عملاً نیازی در مرحله حدوث رهبری به مجلس خبرگان نیست. گرچه این مورد در قانون اساسی مصوب 1368 نیامده است.



نظر بدهید

لینک ثابت - نوشته شده توسط Abolfazl sedghi در دوشنبه 88 اسفند 3 ساعت ساعت 7:10 عصر


وحدت

اندیشه های امام خمینی(ره) محور وحدت ملی

مقاله زیر راکه مطالعه میفرمایید  به درخواست بسج جامعه زنان کشور تهیه نموده ام   

بدون تردید حوادث بعد از انتخابات بر امنیت ملی و وحدت کلی کشورمان لطمه وارد ساخته است.دشمنان نظام جمهوری اسلامی همواره تلاش داشته اند از طریق شکاف بین مردم و مردم، مردم و حاکمیت؛ نخبگان سیاسی درون حاکمیت با مردم و روحانیت، ، روحانیون و علما و مراجع تقلید با ولی فقیه مقدمات فروپاشی نظام جمهوری اسلامی از درون را فراهم سازند.واقعیت آن است حوادث بعد از انتخابات ریاست جمهوری دوره ی دهم این شکاف ها را عمیق تر کرده است ووحدت ملی را کم رنگ تر نموده است.بعضی از نخبگان سیاسی و فکری کشورمان یا از روی دلسوزی یا با اهداف سیاسی تلاش کرده اند با طرح وحدت ملی گسل های ایجاد شده را کاهش دهند و متمردین از قانون و معترضین قانون گریز را که خود زمینه ساز این شکاف ها بوده اند را تطهیر کرده و به حاکمیت برگردانند.بازگشت سران فتنه به درون حاکمیت یا محاکمه ی آنها موضوع این نوشتار نیست.بلکه لزوم تحکیم وحدت ملی و شاخص های دست یابی به آن موضوع تحلیل ما می باشد.لزوم تحکیم وحدت ملی و کاهش شکاف های درون حاکمیت مفروض هر دوستدار انقلاب اسلامی می باشد شکی نیست تزلزل در وحدت ملی شکاف های درون حاکمیت و مردم را گسترده تر کرده و امنیت ملی ما را به مخاطره می اندازد.سئوال اصلی و کلیدی این است که چگونه می توان به وحدت ملی دست یافت؟آبا می توان ولایت فقیه و ولی فقیه منتصب خبرگان منتخب ملت را قبول نداشت و او را فصل الخطاب ندانست و دم از وحدت ملی زد؟آیا می شود با قانون گریزی و قانون ستیزی به وحدت دست یافت ؟آیامی توان از طریق ساختار سیاسی همین حاکمیت به قدرت رسید و شعار حاکمیت دوگانه داد؟ آیا می شود شعار دمکراسی و مردمسالاری داد به رای اکثریت تمکین نکرد؟ چگونه میشود در نظام جمهوری اسلامی به وحدت رسید؟شاخص های رسیدن به وحدت چیست؟ ادامـــه ی مـطــلــب


نظر

لینک ثابت - نوشته شده توسط Abolfazl sedghi در سه شنبه 88 بهمن 13 ساعت ساعت 10:6 عصر


حاج همت؛

نجوایی با حاج همت؛ سردار! زمان شما فتوشاپ نبود

پرینت

 نویسنده : حسین قدیانی فرزند شهید اکبر قدیانی

روزگار آزگاری است، «الجزیره» جنون گرفته. با فتوشاپ قتل هابیل را انداخته گردن بسیجی‌ها و می‌گوید: «همت» را در «جزیره مجنون» لباس‌شخصی‌ها کشته‌اند. همت گرچه پیراهن سپاه به تن داشت ولی خودش لباس‌شخصی بود. بسیجی بود. ما بسیجی‌ها 300‌هزار شهید دادیم، بدون محاسبه عمار یاسر. نورعلی‌ شوشتری را هم حساب نکردیم اما شما تعداد شهدای‌تان با فتوشاپ هم به عدد 30 نمی‌رسد. من قبر‌های قطعه منافقین را شمرده‌ام. شهدای بسیج را با ماشین حساب باید تخمین زد و کشته‌های شما را با انگشتان دست. شب‌ها در قبرستان، این فقط مزار شهداست که ترس ندارد. روزگار آزگاری است، آموزگار دوره راهنمایی برایم «کامنت» گذاشته که: «من معلم انشای سال دومت بودم، دمت گرم. چه قلم خوبی داری. من همرزم حاجی بودم در طلائیه. دلم خون است. همت بی‌اذن ولی‌فقیه آب هم نمی‌خورد. حالا دلم خون است می‌بینم که دختر باکری را مصادره کرده‌اند».

اجازه آقا معلم! من همان زمان انشاهایم را با «بسم‌رب‌الشهداء و الصدیقین» شروع می‌کردم و آن‌قدر سلامی که نثار پروردگار و پیامبر و چهارده‌معصوم و امام و سیصد‌هزار شهید و رزمندگان اسلام و بسیجی‌های مظلوم و مادران شهدا و پدران شهدا و بچه‌های شهدا و عمه‌ها و خاله‌های شهدا می‌کردم را کش می‌دادم... تا بیشتر از یک خط درباره «علم بهتر است یا ثروت» ننوشته باشم. من نه علمش را داشتم نه ثروتش را، اما این‌قدر معرفتش را دارم که علیه پسر همت مطلبی ننویسم. نه پسر همت که نوه همت، نتیجه همت، نبیره همت و ندیده همت نیز از قلم من گزندی نخواهند دید. آن پسر نوح بود که با بدان بنشست. پسر همت فرزند شهید است و ان‌شاء‌الله خاندان شهادتش گم نمی‌شود. او آقازاده نیست که بکوبمش. من خود یکی را می‌خواهم که نازم را بخرد ولی نیاز خود را فراموش کرده و ناز پسر همت را می‌خرم. من یک موی سر پسر حاجی را به تمام جنبش سبز نمی‌دهم و یک موی جوانان معترض وطنم را به کل مملکت آقای اوباما. البته حساب هتاکان با منتقدان جداست. چه، من خود منتقدم. اعتراض را باید از زبان من شنید. فریاد را من کشیدم، آن زمانی که «ناطق» در لاک سکوت فرورفته بود. بزرگ‌ترین ظلمی که موسوی کرد به همان سیزده ‌میلیونی بود که فکر می‌کردند میرحسین نخست‌وزیر امام است و بیشتر از احمدی‌نژاد بوی خمینی می‌دهد. آقای آموزگار! من هم مثل شما درد دین دارم و ولایت‌مدارم و -حکمیت- را فتنه می‌دانم. باورم هست اما هتاکین می‌خواهند بین دین من و دین پسر همت تفرقه بیندازند و در «یاهو» با «بالاترین» قهقهه به ریش ما بخندند. من این جماعت هتاک را خوب می‌شناسم. اینها می‌خواهند رابطه ما را هک کنند. پسر ممد اتول شب‌ها خواب بنز می‌بیند و من خواب اتوبوسی که -خرازی- را به جبهه برد. ناصر قاچاق، پسرش 5‌تا دوست دختر دارد که اسم هیچ‌کدامشان «فاطمه» نیست. «فاطمه» نام مادر من است که می‌خواست شناسنامه‌ام را دست‌کاری کند و مرا بفرستد «کربلای 5». خانه من هنوز هم در-شهرک دوئیجی- است نه در برج‌های آتی‌ساز. برج‌های کج، صراط‌شان مستقیم نیست. راهی که من برگزیده‌ام از «کانال پرورش ماهی» می‌گذرد. از -شلمچه-، از -موانع نونی‌شکل- اما چهارشنبه‌سوری همین سال گذشته، پسر ممد اتول در اتوبان همت،‌ ترقه‌ای نثار تمثال سردار خیبر کرد و آن چشم‌هایی که انگار خدا برایش سرمه کشیده بود به خون نشست. حالا پسر ممد اتول مدعی همت شده و طرفدار باکری. نه! ما به صرف یک مصاحبه و یک اعتراض، پسر همت را تقدیم سنگ به دستان نمی‌کنیم. من به خاطر کار پرمخاطره‌ام، خاطره‌ها دارم از مصاحبت با خانواده‌های شهید. شهیدان شیرودی، علمدار، کارور، باقری، زین‌الدین، جهان‌آرا، چمران و... خانواده‌های‌شان همه ولایی‌اند و عاشق رهبری. هتاکان بد جایی سنگر گرفته‌اند. این دیگ، آشی برای‌شان نخواهد پخت. این همه را ول کرده‌اند، چسبیده‌اند به پسر همت و دختر باکری، تا حرص مرا دربیاورند و از این 2 عزیز می‌خواهند چماقی بسازند بر فرق‌ ما. من نمی‌دانم روزنامه فلان با چه رویی سراغ پسر همت می‌رود اما وصیتنامه خود حاجی را چاپ نمی‌کند! آیا دختر باکری، از پدرش حمید، بزرگ‌تر است؟! مگر شما نگفتید که شهدا، سربازان وحشی قوم آتیلا هستند؟ مگر جنگ را برادرکشی نخواندید؟ مگر ننوشتید که فرهنگ شهادت خشونت‌آفرین است. مگر عکس بسیجی‌ها را فقط در حالت خواب چاپ نمی‌کنید؟ مگر ادعا نکردید که بعد از خرمشهر، اشتباه کردیم جنگیدیم؟ آیا همت و باکری اشتباهی به شهادت رسیده‌اند؟! این دو سردار هر دو شهدای بعد از «بیت‌المقدس»‌اند. همت در خیبر شهید شد و آن یکی مرد در بدر و من درد دارد برایم اگر توسط این بچه مزلف‌ها به شهادت برسم. دشمن من آمریکاست. به گلوی من نوادگان حرمله باید تیر 3 شعبه بیندازند، نه بچه‌های گروهبان قندلی! هتاکانی که با فتوشاپ به جنگ نظام ما رفته‌اند، از نبرد رویارو جیم زده‌اند و به گزینه جیم SMS می‌دهند!! از مردان با حجاب بیش از این توقعی نیست. اعتراض را به وادی ابتذال کشانده‌اند. کم مانده بگویند هر کس در مستراح، 3 بار آه و 2 بار سیفون را بکشد، این طرفدار جنبش سبز است. ما به این بچه‌بازی‌ها فقط می‌خندیم! وقت ما به «ساعت گرینویچ» تنظیم نشده، مقدس است. این چند ساعتی که تا «ظهور» مانده، حیف که به بطالت بگذرد. «زمین ابتذال» جای مبارزه ما نیست. ما بزرگ‌تر از آنیم که شما را دشمن خود بدانیم. دشمن من در «تل‌آویو» است و می‌خواهد عرصه را بر «سید خراسانی» تنگ کند تا جلوی ظهور را بگیرد. دشمن من مسلح به کلاهک هسته‌ای است نه مجهز به  .SMS من کارهای مهم‌تری دارم، حتی مهم‌تر از دعوا با پسر همت. بصیرت من به من اجازه نمی‌دهد به گزینه الف SMS بدهم. رای من به گزینه ظهوراست. من اهل صدم نه نود. فردوسی‌پور به درد گزارش بازی منچستر با چلسی می‌خورد و اینکه آیا دختر خاله همسایه دیوار به دیوار فرگوسن، از سگش راضی شده یا نه. من در اوقات فراغتم گزارش محرمانه موساد را می‌خوانم که «لیبرمن» سوتی داد و یک جاهایش را لو داد. صهیونیسم می‌خواهد «مهدی» را برباید اما موسای ما به نیل افتاده و از دستان پست در امان است و هتاکین می‌خواهند از دریای آن 13 میلیون، ماهی اغتشاش بگیرند و با فتوشاپ، خود را دشمن ما جا بزنند. دشمن من در اتاق بیضی نشسته است، نه کسانی که در چت‌روم با دختران فراری، بازی می‌کنند. ره به جایی نخواهند برد گمرهان. من حریف خود را می‌شناسم و خوب می‌دانم که هنوز هم در بهشت زهرا(س) خلوت‌ترین جا، «قطعه منافقین» است. «ندا» را خدا رحمت کند اما هنوز هم از من در «قطعه 26» نشانی مزار «پلارک» را می‌پرسند. مزارش از امامزاده زید شلوغ‌تر شده. از یک مزار بوی گلاب بلند می‌شود، از یک قبر بوی قیر آسفالت خیابان، بوی فریب، بوی توطئه. من در دست چپ ندا، کیسه خون دیدم. «دواگلی» بود شاید. ندا را آرش حجازی کشت. آقای پائولو کوئلیو! این بود آن همه انسان‌دوستی‌ات؟! مترجم «کیمیاگر»، قاتل از آب در آمد و تو خواستی ادای سعدی ما را در بیاوری. سعدی، بنی آدم را اعضای یکدیگر می‌دانست و ملای روم، مترجم نداشت. همکار BBC نبود. عاشق «شمس» بود و وقتی من داشتم به ندا فکر می‌کردم، BBC برایش آبغوره می‌ریخت. جان مرا صهیونیست‌ها باید بگیرند. من مفت شهید نمی‌شوم. این را «حضرت عزرائیل» بداند. فرشته‌ای که در شانه چپ من نشسته، هیچ دعوایی با فرشته سمت راستی ندارد. این بگومگوها مباحث طلبگی است. چپ و راست چیست؟ داستان دیگری در میان است. از نظر من پسر همت، نه چپ است نه راست، نه سبز و نه قهوه‌ای. من یک حرف دارم: چرا برخی‌ها، خود همت را جزو خانواده همت نمی‌دانند؟ پدر و مادر همت هم، خانواده همت‌اند و یکی از روزنامه‌ها به جای چاپ وصیتنامه همت، پسرش را به جنگ من فرستاده، تا یک چیز او بار من کند و یک چیز من بار او کنم و سارکوزی به هر دوی ما بخندد. من برای همت فاتحه می‌خوانم و در قطعه منافقین، سوره منافقون. قلم من جوهری دارد به رنگ بصیرت که در شناخت دوست و دشمن دچار اشتباه نمی‌شود. من قابل ناسزاهایی نیستم که دختر باکری نثار لباس‌شخصی‌ها کرد. ادامـــه ی مـطــلــب


نظر

لینک ثابت - نوشته شده توسط Abolfazl sedghi در دوشنبه 88 دی 28 ساعت ساعت 2:43 عصر


گنجی

اکبر گنجی: امام زمان وجود ندارد

اکبر گنجی، که اخیرا به همراه محسن کدیور، عطاء الله مهاجرانی، عبدالکریم سروش و عبدالعلی بازرگان بیانیه مشترکی را در حمایت از میرحسین موسوی منتشر کرده است، بار دیگر منکر یکی از پایه‌های اساسی شیعیان، یعنی "مهدویت " شد.
گنجی که پیش از پناهنده شدن، از به موزه تاریخ سپردن افکار امام خمینی(ره) سخن گفته بود، در گفت وگو با شبکه بی بی سی فارسی، اندیشه مهدویت را برگرفته از مسیحیت خواند و مدعی شد که هیچ دلیلی مبنی بر وجود امام زمان(عج) وجود ندارد.
وی همچنین در بخش دیگری از این مصاحبه مدعی شد که ائمه شیعه نه معصوم و نه واسطه فیضند، بلکه تنها، آدم‌هایی عالم و دانشمند بوده‌اند!
وی پیش از این هم، ضمن ادعای اینکه "اثبات اینکه قرآن، سخن خدا است، ناممکن است "، گفته بود که "قرآن، متنی است که بعدها به‌وسیله‌ مسلمان‌ها، از ترکیب چند گفتمان مختلف، ساخته شده است. "
این اظهارات گنجی در حالی مطرح شده است که عطاء الله مهاجرانی چند روز پیش در مصاحبه‌ای تاکید کرد، فاصله میان این 5 نفر (گنجی ، مهاجرانی، سروش، کدیور و بازرگان) با میرحسین موسوی، فاصله میان ابوذر و علی(ع) است!
با این تفسیر مهاجرانی در حقیقت ادعاهای اکبر گنجی، سخنان آقای موسوی بوده که توسط یکی از ابوذرهای وی بیان شده است!
البته سخنانی از جنس مواضع گنجی، از سوی دیگر اعضای این گروه 5 نفره هم ابراز شده است، چنانچه، عبدالکریم سروش، در سال هشتاد و شش در گفتگو با مجله -zemzem -با ادعای اینکه دریافت‌های پیامبر اکرم از وحی تجارب و درک‌های شخصی ایشان از الهامات بوده است، به‌طور واضحی بر خلاف معتقدات واضح مسلمانان، ادعای بشری بودن قرآن را مطرح کرد.
وی همچنین در خصوص عصمت پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) نیز شبهاتی وارد کرده بود.
محسن کدیور هم مدعی شده است که "عصمت در میان آدمیان منحصر به شخص پیامبر است " و ائمه فاقد عصمتند.

عبدالعلی بازرگان، دیگر حامی آقای موسوی نیز، دارای گرایش‌های شبه وهابی است.
وی مواضع خود را پس از یک سلسله بحث در اوایل دهه 70 به صراحت اعلام کرد.

گفتنی است که "این پنج نفر " خود را "اتاق فکر فرقه سبز " و همراهان میرحسین موسوی دانسته‌اند.



نظر

لینک ثابت - نوشته شده توسط Abolfazl sedghi در پنج شنبه 88 دی 24 ساعت ساعت 1:40 عصر


یقه سفیدها

یقه سفیدها
-وخیم ترین حالت خطرناک

ظرفیت جنایی یااستعدادبزهکاری دراین گروه خیلی قوی وقابلیت انطباق آنان بامحیط بسیاربالاست.این قبیل شخصیت ها میدانندچگونه مرتکب اعمال جنایی گردندبدون این که گرفتارپنجه ی عدالت شوند،ظاهراعمال آنهامنطبق بااصول ومقررات اجتماعی است.

وضع ظاهری آنان نیزطوریست که باقواعداجتماعی سازگارند ولی درباطن امر فاقد وجدان  اخلاقی هستند.وجیه المله هایی که فاقدارزش اخلاقی هستندو"دوگرف"ازآنان بحث نموده است جزواین گروه محسوب میشوندومراد"ساترلند"از"جنایتکاران یقه سفید"همین افرادبسیازخطرناک جامعه هستندکه جزوخطرناکترین بزهکارانند.

-جنایتکاران یقه سفید

برحسب تعریف مشهور"ساتزلند"مفهوم "جنایت درکسوت یقه سفید"*،مبین فعالیت های غیرقانونی است که ازاشخاص سرشناس ودرخوراحترام صوری وطبقه ی بالای اجتماع،سرمی زند.

شغل وموقعیت اجتماعی واشرافی این دسته ازجنایتکاران ایجاب می کندمانندطبقه ی ممتازجامعه بهترین وگرانبهاترین لباس با"یقه سفید"برتن بپوشندوصورت ظاهرشان موجب شودکه مردم گمان بد و دزدی و چپاول وغارتگری رادون شان آنها انگارند.

درواقع"جنایت درکسوت یقه سفید"اندیشه ی تازه ای نیست.قرنهاقبل ازساترلند،سخن ازچنین جنایاتی می رفت."توماس مور"دراثرمعروف خود"اوتوپی"انتقاداتی علیه "اشراف"انگلیسی مطرح کرده است.

افلاطون فیلسوف بزرگ یونان می گفت:"تقوای بزرگ وثروتهای سرشاردوچیزمانعه الجمع است"**امامضمون"جنایتکاران یقه سفید"دراین کلام پرباروظریف مولای متقیان به وجهی بسیارنیکوآمده است:"...تبهکاران ودرندگانی که به صورت بشر درمیان جامعه افتاده وباقیافه ای متین وآرام خودجهانی رابلع می کنندوخون مشتی بینوا را تاآ خرین قطره به حلق خودمی ریزند"مستحق هرگونه سرزنش وتوهین وسزاوارسخت ترین انواع مجازات وکیفرند."***

ودرجای دیگر،درباره ی وضع روانی این جنایتکاران که وامدار فقرای محیط وجامعه ی خودهستند،چنین میفرماید:"شمامالداران سست عنصرکه هراس خیانت همچون کابوس هولناک پیوسته درمقابل تان قیافه ی زشت خودرانشان می دهدویکدم راحتتان نمی گذاردازنهضت مستمندان ستمدیده دراولین حمله ازپای درمی آییدوبه زندگی پرخیانت وآلوده ی خودپایان می دهید."****

بزهکاری دراینجا،دیگرعمل انسان تهی دست بی چیزیا"بی تعادل روانی"یا"ناسازگاراجتماعی"نیست.بزهکاری ازمشخصات یک طبقه ی ممتازاست(طبقه ای بایقه ی سفید)

که قدرت اقتصادی واجتماعی خودرادرراه ارتکاب یک رشته سوءاستفاده به ضرراشخاصی به کارمی برندکه حالت کهتری آنهااغلب اجازه ی دفاع ازخودشان رانمی دهد."

جنایت درکسوت یقه سفیدبه مجموع تبهکاری اطلاق می شودکه درحدوسیعی متداول است.مع ذلک کیفرآن ناچیزویااصولا بی کیفراست.این تبعیض برای چیست؟؟

اثرساخت اجتماعی درواکنش علیه جنایت چیست؟وازسوی دیگرمهمترین اثرمفهوم جنایت درکسوب یقه سفیددراین است که برای جنایتکاران یقه سفید دادرسی خاصی معمول است سوای آنچه درگردش کارسنتی محاکمات بزهکارچرمینه پوش متداول است،مختصات این دوران یکی هم این است که آفتابه دزدهای جهان رسوای خاص وعام می شوندوغارتگران بزرگ ملی وچپاول گران بین المللی زیرنقابی ازتبسم هاوشگردهای بشردوستانه سنگرمی گیرند.

به نشریات جهان نگاه کنید:آنجاکه عکسهای دزدان ومجرمان به چاپ می رسد،آنجاکه رجزخوانیهای یک قاتل هیستریک به چاپ می رسد،آنجاکه مژده دستگیری یک قاپ باز یا یک دزد فروشگاه یا یک قالپاق دزد به چشم می خورد،خلاصه آنجاکه تمام آفتابه دزدهای مستاصل رسوامی شوند،هم آنجاهیچ نشانه ای واشارتی برحضوردزدان یقه سفیدوجنایتکاران مشابه نمی یابید.

هرچه هست تصاویرواخباروحکایات مربوط به دزدانی است که شایدمجموع سرقتهای متعددآنهادرهرشبانه روز،ازاعدادچهار رقمی تجاوزنکندوشایدبرای بسیاری ازآنهاحتی وجودارقام پنج رقمی قابل تصورنباشد.

این بزهکاران ممتاز،به جز در موارد نادر در آمارهای جنایی منظورنمی شوند.

جنایتکاران یقه سفید،حتی درمراجع اجرای قوانین علیه خود،دستهای دراز و نیرومندی دارندومی توانند با استفاده ازدانایان وحساب سازانی که جزو دارو دسته شان هستندآن چنان بیلانها و گزارشهای سالانه ای تحویل بدهندکه کسی نتواند سر از راز جنایات آنها در آورد.

ازطرفی جنایتکاران یقه سفیدچون باهوش وباچراغ وبافراست هستندوتکیه برامکانات وسیع تشکیلاتی وشبکه ای وارتباطی دارندومی توانندوکلای مدافع زبردست وگران قیمت رابخرندوفضای دادگستریهای جهان را زیر سلطه ی خودبگیرندومی توانندازتمام مغزهای حساب سازبرای جعل ارقام زینه استفاده کنندومی توانندبسیاری ازوسایل ارتباط جمعی جهان رابه طورمستقیم-پرداخت بهایی سنگین به عنوان هدیه-یابه طورغیرمستقیم-ازراه دادن آگهی بازرگانی-دراختیارداشته باشندومی توانندازتمام جاذبه ها با نهایت رذالت وپستی به نفع خودبهره ها ببرند و از آنجا که دریک کلام می توانندخودشان هم قاضی،هم وکیل،هم مجری باشندغالباوجودشان درجهان نادیده انگاشته می شودودرمواردبسیارنادراگرتحت تعقیب قرارگیرند،لبخندبه لب،قدم به بازداشتگاههایی می گذارندکه ازخانه وکاشانه ی مجلل شان چیزی کم ندارد.

 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

*White collar crime

Criminels col Blanc

 La maxime de platon:"Une grande vertu et de grandes richesses sont deux choses incompatibles"

**

***سخنان علی علیه السلام

****همان



نظر بدهید

لینک ثابت - نوشته شده توسط Abolfazl sedghi در پنج شنبه 88 دی 24 ساعت ساعت 11:38 صبح


سوروس

جورج سورس و براندازی نرم


با توجه به حوادث پس از اتنخابات واهمیت آگاهی به روشهای براندازی نرم وطراحان آن همایشی با عنوان براندازی نرم در تهران بر گزار شد لذا از اینجانب خواسته شد در رابطه با سورس و براندازی نرم مقاله ای تهیه نمایم که اکنون متن کامل آن تقدیم خوانندگان محترم وبلاگ میگردد

مقدمه

انقلاب اسلامی ایران با آرمان استقلال‌طلبی و عزت‌طلبی، دفاع از مظلومین عالم و استکبارستیزی با ماهیت الگوسازی و تمدن‌سازی در مقابل نظام لیبرال دموکراسی غرب با مدعای نظم نوین جهانی، از روزهای آغازین خود، آماج تهاجم همه‌جانبه استکبار جهانی به سرکردگی امریکا، از طریق توسل‌جویی به روش‌های مختلف کودتا، ترور، جنگ و ایجاد فشارهای بین‌المللی و تحریم‌های اقتصادی با هدف تغییر ساختار و براندازی نظام گردید.

با توجه به ناکارآمدی این ابزارها در دستیابی به اهداف و تجربه موفق ایران در عرصه مقابله با تهدیدات سخت و نظامی و از طرفی غیرشفاف بودن ماهیت تهدید نرم و همچنین کنش تمدنی غرب در دوران پساکمونیسم در بکارگیری الگوی نوین تغییر حاکمیت تحت عنوان انقلاب‌های مخملی و رنگی در اروپای شرقی، و آسیای مرکزی و قفقاز شامل چکسلواکی، لهستان، صربستان، گرجستان، اوکراین و قرقیزستان و نیز تحمیل هزینه‌های بین‌المللی فراوان در سال‌های اخیر در تهاجم نظامی به افغانستان و عراق، دشمنان انقلاب اسلامی را ترغیب به تمرکز بر اعمال تهدیدات نرم علیه جمهوری اسلامی ایران نموده‌است.

تمامی اقداماتی را که موجب می‌شود تا اهداف، ارزش‌های حیاتی و اصیل یک نظام سیاسی و امنیت ملی کشور از لحاظ فرهنگی به خطر افتد یا موجب ایجاد تغییر و تحول اساسی در باور و ارزش‌های اصلی نظام (استحاله فرهنگی) شود تهدید نرم می‌گویند. تهدید نرم همان براندازی خزنده و خاموش است. تغییرات ناشی از تهدیدات نرم، ماهوی، آرام و تدریجی است. این تهدید همراه با آرامش و خالی از روش‌های فیزیکی و به شکل قانونی و با استفاده از ابزارهای تبلیغات، رسانه، احزاب، تشکل‌های قشری اعمال می‌شود1.

تهدیدات نرم موجب می‌شود در طی یک دوره زمانی به جای تغییر ساختار، هویت و ارزش‌های حاکم تغییر نماید با توجه به همین تهدید بود که مقام معظم رهبری در سخنرانی خود (29/11/1387) در دانشگاه علم و صنعت فرمودند: «همه بدانند که امروز دشمنان نظام جمهوری اسلامی از برکندن این بنیان مستحکم احساس عجز می‌کنند. سعی‌شان این است که به وسایل گوناگون، به دست خود کسانی که در این انقلاب بودند و هستند، از این محتوا ذره ذره بکنند. جمهوری اسلامی اسمش باشد، اسمش نظام انقلابی باشد، اما از محتوای اسلامی از محتوای انقلاب در آن خبری نباشد اسمش چه ارزشی دارد؟ محتوا لازم و مهم است.»

در واقع آنگاه که ارزش‌های اصلی یک نظام کنار گذاشته شد به تدریج گفتمان و هویت جامعه و حتی نظام‌های مستحکم و قوی چون اتحاد جماهیر شوروی از درون فرو خواهد پاشید.

ایالات متحده امریکا به خصوص بعد از پایان جنگ سرد به کمک عوامل خارجی و داخلی اقدام به انجام انقلاب‌های مخملی در کشورهای هدف نموده‌است. سرویس‌های اطلاعاتی نظام سلطه با ایجاد مؤسسات زنجیره‌ای آموزشی ـ پژوهشی و عام‌المنفعه، اقدام به سازماندهی انقلاب‌های رنگی به کمک عوامل خارجی و داخلی در یک کشور می‌نماید. مؤسسات سوروس یکی از مهم‌ترین مؤسساتی است که در زمینه‌‌ی انقلاب‌های رنگی و مخملی در کشورهای مختلف فعالیت داشته است در این مقاله با هدف نهایی آشنایی با تهدیدات و براندازی نرم به سؤالات زیر انشاءالله به اختصار پاسخ خواهیم گفت:

1.     جورج سوروس کیست؟

2.     بنیاد سوروس چیست و چه اهدافی را دنبال می‌کند؟

3.     براندازی نرم و انقلاب‌های مخملی چگونه شکل می‌گیرد؟

4.     چگونه می‌توان با تهدیدات نرم در دهه‌ی چهارم انقلاب مقابله کرد؟

برای مطاله متن کامل مقاله بر روی آدرس اینترنتی ذیل کلیک نمایید

 http://yas.ofogh.net/Detail.asp?ItemID=1234

 

 



نظر بدهید

لینک ثابت - نوشته شده توسط Abolfazl sedghi در جمعه 88 دی 18 ساعت ساعت 12:32 عصر


کلام امام

استراتژی امام (ره) در برخورد با مخالفان1 

استراتژی حضرت امام (ره) در برخورد با مخالفان اسلام و انقلاب چه بود؟

 الف ـ نهضت آزادی
یک لزوم مقابله با تز «وابستگی به آمریکا» از سوی

نهضت به اصطلاح آزادی
جناب حجت‌الاسلام آقای محتشمی، وزیر محترم کشور
اید ‌الله تعالی؛ در موضوع نهضت به اصطلاح آزادی مسائل فراوانی است که بررسی آن محتاج به وقت زیاد است. آنچه باید اجمالا گفت آن است که پرونده این نهضت و همینطور عملکرد آن در دولت موقت اول انقلاب شهادت می‌دهد که نهضت به اصطلاح آزادی طرفدار جدی وابستگی کشور ایران به آمریکاست و در این باره از هیچ کوششی فروگذار نکرده است و حمل به صحت اگر داشته باشد، آن است که شاید آمریکای جهانخوار را- که هر چه بدبختی ملت مظلوم ایران و سایر ملت‌های تحت سلطه او دارند از ستمکاری اوست- بهتر از شوروی ملحد می‌دانند و این از اشتباهات آنهاست.
امام خمینی (ره)، صحیفه نور، جلد یک، 22/11/66،صص 384 تا 385

دوم لزوم برخورد قاطعانه با افراد بی‌اطلاع از اسلام
«نهضت آزادی»
نهضت آزادی و افراد آن از اسلام اطلاعی ندارند و با فقه اسلامی آشنا نیستند. از این جهت گفتارها و نوشتارهایی منتشر کرده‌اند[که] مستلزم آن است که دستورات حضرت مولی الموالی امیرالمومنین را در نصب ولایت و اجرای تعزیرات حکومتی که گاهی بر خلاف احکام اولیه و ثانویه اسلام است برخلاف اسلام دانسته و آن بزرگوار را ـ نغوذ بالله ـ تخطئه بلکه مرتد بدانند یا آنکه همه این امور را از وحی الهی بدانند که آن هم برخلاف ضرورت اسلام است. نتیجه آنکه نهضت به اصطلاع آزادی و افراد [آن] چون موجب گمراهی بسیاری از کسانی که بی‌اطلاع از مقاصد شوم آنان هستند، می‌گردند، باید با آنها برخورد قاطعانه شود و نباید رسمیت داشته باشند.
امام خمینی (ره)، صحیفه، جلد 22، 10/11/66،صص 384 تا 385 ادامـــه ی مـطــلــب


نظر بدهید

لینک ثابت - نوشته شده توسط Abolfazl sedghi در پنج شنبه 88 دی 10 ساعت ساعت 4:58 عصر


طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز