la politique |
پاسخ اجمالی به چند سوال وشبهه سیاسی فتنه سبز
طی ماههای گذشته سران ونخبگان سیاسی فتنه سبز تحت تاثیر جنگ روانی رسانه های نظام سلطه ویا تحت تربیت علوم انسانی غربی جهت انشقاق وشکافهای اجتماعی در ایران و زیر سوال بردن هویت انقلاب اسلامی سوالات وشبهات زیر را به بدنه اجتماعی خود تزریق نموده اند تا بدین طریق مشروعیت نخبگان سیاسی جمهوری اسلامی ایران را زیر سوال برده وهویت انقلاب اسلامی را خدشه دار نمایند.از جمله آرمان وارزشهای هویت ساز انقلاب اسلامی مبارزه بااستبداد و دیکتاتوری،حمایت از مظلومان عالم واصل نه شرقی نه غربی (قاعده نفی سبیل )در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران میباشد.لذا همواره روشنفکران سکولار وپیاده نظامهای آنها برای به چالش کشیدن جریان اصول گرایی اسلامی شبهات و سوالات زیر را مطرح کرد ه اند تا به کمک این شبهات وسوالات بتوانند بخشی از توده های مردم را همراه خود کرده و با مدیریت ادراکات واحساسات انسجام هویتی در جمهوری اسلامی ایران را بر هم زنند :
اول-چرا مرگ بر آمریکا میگوییم ولی شعار مرگ بر روسیه و مرگ بر چین سر نمی دهیم ؟
دوم -چرا بودجه وثروت این مردم را خرج لبنانی ها وفلسطینی ها میکنیم ؟چقدر ما باید هزینه غزه ولبنان را بدهیم؟
سوم-نخبگان سیاسی وارشد نظام جمهوری اسلامی مستبد ودیکتاتور هستند.
برای پاسخ به این سوالات وشبهات میتوان از علوم انسانی متعالیه هم بهره گرفت وبر اساس ادبیات دینی به هر سه شبهه پاسخ گفت از آنجا که روشنفکران سکولار میانه خوبی با این ادبیات ندارند وکتاب مقدس آنها ادبیات ونظریات سکولار وغربی است مجبور هستم با زبان وادبیات خودشان به آنها پاسخ گویم.
پاسخ اول:
کشورها در صحنه روابط بین الملل به دنبال منافع خود هستند گاهی این منافع موازی هم ،گاهی متعارض یا مشترک وگاهی هم اختلاف زا هستند .منافع موازی در صحنه روابط بین الملل هیچ کنش و واکنشی را به دنبال نمی آورد وهر کشوری منافع حود را دنبال میکند .اگر کشورها در منفعتی با هم اشتراک داشته باشند بدون تردید همکاری به وجود خواهد آمد ولی اگر منافع اختلاف زا شد گفتگو ومذاکره برای حل مشکل وتقسیم منافع پدید خواهد آمد اما اگر منافع متعارض شد وبرد یکی وباخت دیگری مطرح گردید منازعه وجنگ را در پی خوهد داشت . منافع ایران با روسیه وچین گاهی موازی هم گاهی مشترک وگاهی اختلاف زا است وبه ندرت به مناقشه وستیز می انجامد روسها وچینی ها مایل به سرنگونی نظام کنونی جمهوری اسلامی ایران نیستند ولی مایل به مهار قدرت ایران هستند واین هم به دلیل منافع خود آنهاست در حالی که به دلیل نگاه استکباری وبه خطر افتادن منافع حیاتی آمریکا در خاورمیانه ایالات متحده خواهان نابودی و حذف نظام جمهوری اسلامی میباشد منافع ایران وآمریکا در اکثر موارد متعارض هم یا حداقل اختلاف زا است وبه ندرت به حالت موازی واشتراک میرسد. نتیجه انکه فرق آمریکا وروسیه وچین در سیاست خارجی ایران این است که آمریکا دشمن ما ست وبقاء جمهوری اسلامی ایران که دست آورد خون هزاران هزار شهید است را نشانه رفته است در حالی که روسیه وچین خواهان مرگ ما نیستند ولی میخواهند ما جلوی یکه تازی آمریکا در خلیج فارس را گرفته وکمر بند امنیتی آسیای مرکزی وقفقازباشیم در واقع روسیه وچین رقیب ایران هستندد و دارای منافع مشترک واختلاف زا با ایران میباشند در خالی که در سی و دو سال گذشته تمام دولتهای آمریکا یک لحظه از فکر نابودی جمهوری اسلامی ایران بیرون نیامدند
پاسخ دوم:
نظریه پردازان انتقادی در روابط بین الملل که خواهان تغییر وضع موجود میباشند توصیه میکنند باید قدرت های ضد هژمونیک را در برابر نظام سلطه بسیج کرد .از طرف دیگر نظریه پردازان رئالیست در روابط بین الملل کسب قدرت برای حفظ منافع وگسترش آن را ضروری میدانند .حالا سوال این است گسترش عمق استراتژیک ایران تا مرزهای رژیم اشغالگر قدس که دشمن رسمی ملت ایران است خلاف منافع ایران خانم است ؟چرا آمریکایی ها با ید در جلوی چشمان مردان و زنان ودختران وپسران جنوبی ما با ناوهای جنگی خود رژه بروند ولی ما حق نداشته باشیم وارد حیات خلوت آمریکا در آمریکای لاتین بشویم ویا تا مرز های رژیم اشغالگر قدس نزدیک شویم .حماس وحزب الله عمق استراتژیک جمهوری اسلامی ایران وسنگر کمین ما هستند چرا باید برای حفظ امنیت ملی جمهوری اسلامی چنین امتیاز بزرگی را از دست بدهیم بعضی از دولت های حاشیه خلیج فارس با میلیاردها دلار هزینه تلاش کردند چنین پتانسیلی برای خود فراهم کنند که به توفیقی دست نیافتند .دولت های غربی حاضرند با هزینه های هنگفتی این امتیاز را از جمهوری اسلامی ایران بگیرند ولی نتوانسته اند .از طرف دیگر روشنفکران سکولار چرا چشم خود را بر نقض آشکار حقوق بشر وحقوق بشر دوستانه در لبنان وفلسطین میبندنند وبه فریاد خواهی ملتی مظلوم ورانده شده از سرزمین مادری خود پاسخ نمیدهند . در واقع شعار نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران نه به نفع منافع ملی ایران زمین است ونه به نفع مردم ستم کشیده وغارت شده لبنان وفلسطین.
پاسخ سوم:
به طور خیلی خلاصه دیکتاتور ها دو نشانه قطعی دارند اول انکه با زور سر نیزه ،کودتا وبدون رای و خواست مردم به قدرت میرسند . دوم انکه یقینا وابسته به استکبار و نظام سلطه میباشند . استکبار جهانی واستبداد دو روی یک سکه اند . تمامی دیکتاتورها ومستبدین وابسته اند . نخبگان سیاسی مستقل ومردمی نیازی به ابر قدرت ها ندارند در حالی که رضا خانها ،قذافی ها ،مبارک ها و بن علی ها ی دیکتاتور ومستبد بدون پشتوانه نظام سلطه یک روز هم نمی توانستند در قدرت باقی بمانند . با توجه به این تعریف :
الف-آیا نخبگان سیاسی ایران که با رای مردم بر سر کار میایند میتوانند دیکتاتور باشند؟
ب-آیا نظامی که رهبر ،ریسس جمهور ،نمایندگان مجلس واعضای شورای شهر آن با رای مردم به قدرت میرسند را میتوان نظام دیکتاتوری نامید؟در کدام ادبیات سیاسی به چنین نظامی نظام دیکتاتوری میگویند ؟
ج-آیا نخبگان سیاسی ایران را که مورد نفرت وبغض سران فاسد نظام سلطه هستند را میتوان دیکتاتور لقب داد؟آیا کسی هست پاسخ دهد که چرا انگلیس، آمریکا،اسراییل وسران غربی شب و روز تلاش میکنند تا ولایت فقیه در ایران را نابود سازند ؟پاسخ روشن است چون ولی فقیه به کمک مردم وبه یاری خداوند متعال دست ابرقدر تها را از این مملکت کوتاه کرده است .حال سوال این است که چگونه میتواند این ولی فقیه دیکتاتور باشد ؟
د-چگونه ولی فقیه ای که با تمام وجود از رای ملت ایران در برابر فتنه گران سبز واشرافیت دفاع میکند را میتوان دیکتاتور نامید؟ .ظاهرا در ادبیات جدید سیاسی وطن فروشان واقلیت قانون گریز عین دمکراسی ومردمسالاری هستند ولی اکثریت قانون گرا وضد استکبار عین دیکتاتوری میباشند.
.
لینک ثابت - نوشته شده توسط Abolfazl sedghi در یکشنبه 89 اسفند 8 ساعت ساعت 4:3 عصر
دربــاره ی ما
کارشناس ارشد روابط بین الملل ،دانشجوی دکتری ومترجم زبان فرانسه
منوی اصــــلی
خبرنامه
آمار و اطلاعات
پیونــدهای روزانه
نــوشته های پیشین
آخرین نـــوشته ها
وصیت نامه شهدا
لوگوی دوستان
دیــگر امکانات