جریان شناسی جریان انحرافی در دولت

با روی کار امدن دولت نهم در جمهوری اسلامی ایران تمامی تحلیل گران سیاسی معتقد بودند که جریان اصیل انقلابی به قدرت رسیده است .البته سمت گیری انقلابی ،اصولگرایی ،شعارها وعملکرد دولت گواهی بر صدق این مدعا بود به نحوی که مقام معظم رهبری به دلیل عملکرد بسیار عالی دولت در عدالت خواهی،تلاش شبانه روزی،بر دست گرفتن شعار های فراموش شده انقلاب اسلامی ،استکبار ستیزی ومخصوصا خدمت رسانی فرمودند که بعد از مشروطه دولتی این چنین در ایران بر سر کار نیامده است .ایشان به دلیل همین عملکرد همواره و بطور ویژه از دولت نهم حمایت میکردند .عملکرد انقلابی واسلامی دکتر احمدی نژاد به گونه ای بود که ایشان به زودی به یک الگوی محبوب وشجاع در منطقه خاورمیانه وایران تبدیل شدند ودر انتخابات بیست دوم خرداد به آرایی دست یافتند که تا کنون هیچ رییس جمهوری نتوانسته بود این تعداد رای را به خود اختصاص دهد . از طرف دیگر با روی کار امدن دکتر احمدی نژاد اکثر نیروها ومدیران انقلابی وبسیجی پست های مدیریتی را به دست آوردند واکثر نیروهای اصلاخ طلب ودگراندیش پست های خود را از دست دادند.به همین جهت با کاهش قدرت اشرافیت ونیروهای دگراندیش جبهه ای بزرگ از احزاب وجریانات سیاسی برای به زیر کشیدن دولت احمدی نژاد تشکیل گردید که با شکست در انتخابات، فتنه هشتاد وهشت را آفریدند البته طراحان فتنه، احمدی نژاد را نه رییس جمهور بلکه رییس دفتر آیت الله خامنه ای میدانستند که با رفتن او می پنداشتند قدرت ونفوذ رهبری نیز کاهش خواهد یافت

از آنجا دشمنان انقلاب اسلامی همواره تلاش دارند یاران انقلاب را از انقلاب (با ترور یا به انحراف کشیدن انها)بگیرند از اواسط دولت نهم شاهد ظهور یک جریان انحرافی در دولت بودیم این جریان به هر دلیلی و یا با هر توانی؟؟؟ توانست خود را به حلقه اول رییس دولت وارد سازد از این زمان آرام آرام شاهد قدرت گرفتن این جریان انحرافی هستیم تا انجا که توانست با نفوذ بر رییس جمهور، ولایی ترین وانقلابی ترین نیروها را به بهانه های مختلف از دولت خارج کند ونیروهای مشکوک را به حلقه اول وارد سازد تا جایی که دلسوزان انقلاب از همان ابتدای دولت دهم به رییس جمهور در این باره تذکر دادند ولی آقای رییس جمهور نه نتها به این تذکرات دلسوزانه توجه نکردند بلکه در میان حیرت تمامی دلسوزان انقلاب و ولایت در راستای حمایت از این جریان انحرافی در مقابل فرمان مقام معظم رهبری ایستاد. هر چند بعدا آقای رییس جمهور فرمان رهبری را اجرا کرد ولی به شدت محبوبیت وجایگاه خود را در میان اصولگرایان از دست داد در حالی که نتوانست اعتماد جریان فتنه را به دست آورد جریان انحرافی دولت که به زعم اینجانب ارتباط هدفی وشاید هم تشکیلاتی با جریان فتنه داشته و دارد توانست رییس جمهور محبوب،پرکار ،انقلابی و ولایی را از ولایت گرفته ودر مقابل او قرار دهد که البته این توفیق کمی نیست . جریان انحرافی تلاش داشت با موضع گیری های عمدی خود جریان اصول گرا و ولایی را به واکنش وا داشته ودر نتیجه دولت را در مقابل اصولگرایان حامی ولایت قرار دهد .وقتی دیده میشود که مداحی نه ماه پیش مداح اهل بیت برادر عزیز سعید حدادیان از آرشیو بیرون میاید و یکسره در گوش رییس جمهور از انتقادات این اصول گرا و ان اصول گرا به دولت سخن گفته میشود می بایست میفهمیدیم که جریانی با توجه به خصوصیات اخلاقی رییس جمهور به دنبال قرار دادن ایشان در مقابل رهبری عزیز است.البته تا کنون نزدیک ترین یاران ودوستان صدیق و ولایی رییس جمهور بر انحرافی بودن خود رییس جمهور صحه نگذاشته اند ولی همگی میپذیرند به دلایل تا کنون نامعلوم رییس جمهور به شدت تحت تاثیر این جریان قرار دارد ونه تنها آنها را انحرافی نمی داند بلکه آدمهای آن را پاک و زلال و ولایی میداند

اکنون این سوال مطرح است که این جریان انحرافی از چه تفکر واندیشه ای برخوردار است و آبشخور فکری آن چیست ؟

در میان جریانات فکری درون انقلاب ما سه جریان اصلی را مشاهده میکنیم .نواندیشان دینی،نو گرایان دینی وسنتی ها از آن جمله

هستند. اکثریت نواندیشان دینی که در قالب سکولاریست های مسلمان و طرفداران مدرنیته اسلامی هستند نمیتواند از نگاه نظری تطابق کاملی با جریان انحرافی داشته باشند وبیشتر اصلاح طلبان در ایران از آن طیف میباشند . نوگرایان دینی که طرفدار تمدن اسلامی هستند (اکثریت اصولگرایان)هم دیگر ثابت شده است با این جریان زاویه جدی دارد گروهی سنت گرایان بر آمده از دانشگاه همانند سید حسین نصر را تاثیر گذار جدی بر این جریان میدانند که البته نیاز به تحقیق بیشتر دارد که هم اکنون نمیتوان بطور قطعی از ان سخن گفت اما شاخص های اصلی این جریان را که از سخنرانی ها موضع گیرها وعملکردهای آنها بیرون آمده میتوان به شرح ذیل نام برد

اول- استفاده ابزاری از عنصر مهدویت-سطحی وسخیف کردن اعتقادات به امام زمان عج

دوم- باستان گرایی،ملی گرایی و مکتب ایرانی

سوم- بی اعتنایی به مرجعیت اجتماعی روحانیت-اسلام بدون روحانیت

چهارم- اومانیسم اسلامی در مقابل اسلام محوری وخدا محوری

پنجم- طرح وتبلیغ مفهوم صلح جهانی-متضاد با فرهنگ قرآنی اشداء علی الکفار و رحماءبینهم

ششم- عدالت توزیعی-عدالت محوری با رویکرد مساوات

هفتم- رویکرد مثبت به مدرنیته در عین تظاهر به سنت گرایی

هشتم- عرفان گرایی کاذب و معنا گرایی خرافه آمیز

نهم- زیر سوال بردن مدیریت الهی انبیا

دهم-قدرت طلبی ومیل به تصاحب کانون های قدرت

یازدهم -عدم اعتقاد به ضرورت حاکمیت ولایت فقیه در زمان نزدیک به ظهور

 

 

 



نظر

لینک ثابت - نوشته شده توسط Abolfazl sedghi در پنج شنبه 90 اردیبهشت 22 ساعت ساعت 5:3 عصر