اقتصاد دانان غرب زده بخوانند

برنده جایزه نوبل اقتصاد:نظام سیاسی و اقتصادی آمریکا شکست خورده است

وقتی ما نظام سرمایه داری را زیر سوال میبریم و از فروپاشی این نظام سخن میگوییم آقایون غرب زده ما رامتهم میکنند که شما شعاری سخن میگویید و از قدرت نظام لیبرال دموکراسی و سکولاریسم غافلید در نوشته های قبلی در این وبلاگ از مرگ سکولاریسم به زبان معروفترین اندیشمندان غربی که خود طرفدارسینه چاک سکولاریسم بودند  کد آوردیم اکنون هم از فروپاشی نظام اقتصادی غرب به زبان یکی از معروفترین اقتصاد دانان آمریکایی خبر میدهیم البته شایسته است طرفداران نظام سیاسی آمریکا جواب برنده جایزه نوبل را بدهند محمدرضا فرزین استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی، دبیر سابق ستاد هدفمندی یارانه‌ها و مدیرعامل سابق صندوق توسعه ملی کتابی از جوزف استیگلیتز اقتصاددان بنام آمریکایی با عنوان " هزینه نابرابری" در دست ترجمه دارد که مقدمه آن را در سایت خود منتشر کرده است. فرزین این کتاب را در سفری که به آمریکا داشته به همراه آورده و می گوید اثر منتقد بزرگ نظام سرمایه داری را تا چند ماه آینده به مرحله چاپ می‌رساند. استیگلیتز از اقتصاددانان شهیر دنیاست که کتابهایش در دانشکده های اقتصاد دنیا و از جمله در ایران تدریس می شوددر ذیل مهمترین جملات و اندیشه های این   استاد که در این کتاب  آورده شده است نقل میگردد.نقد نظام اقتصادی و سیاسی غرب و آمریکا  به خصوص توسط استاد بزرگ اقتصاد  سرمایه داری نشان دهنده فروپاشی نظام کاپیتالیسیتی است:

"اکنون بیکاری و ناتوانی بازار در خلق شغل برای بسیاری از شهروندان مواجهیم از بدترین شکست‌های بازار است که خود منبع اصلی ناکارایی و دلیل اصلی نابرابری است. از مارس 2012، 24 میلیون آمریکایی که خواهان شغل تمام وقت هستند قادر به بدست آوردن آن نشده‌اند. در ایالات متحده ما میلیون‌ها انسان بدون خانه داریم درحالی که خانه‌های زیادی خالی است.اما حتی قبل از بحران، اقتصاد آمریکا قادر به تحقق آنچه که متعهد شده بودند نبود. اگرچه رشدی در GDP  وجود داشت اما عموم شهروندان شاهد نزول استانداردهای زندگی خویش بودند. همچنان که در فصل اول این کتاب نشان داده می‌شود برای عموم خانوارهای آمریکایی حتی قبل از رکود، تعدیلات درآمدی در برابر تورم کمتر از دهه‌های قبل بود. آمریکایی‌ها ماشین اقتصادی عجیبی خلق نموده‌اند که آشکارا برای افراد بالایی (ثروتمندان) کار می‌کند.

پیام اشغال وال استریت و بسیاری از دیگر اعتراض‌کنندگان اطراف جهان آن است که بازارها مجدداً باید تعدیل و رام شوند. پیامدهای عدم انجام آن بسیار جدی است. در بطن یک دموکراسی معنادار، جایی که صداهای شهروندان شنیده می‌شود ما قادر به حفظ یک نظام بازاری جهانی شده و باز نیستیم، حداقل به شکلی که ما آن را می‌شناسیم که آن نظام سال به سال وضع شهروندان را بدتر می‌کند. یکی از این دو باید اصلاح شوند سیاست یا اقتصاد.

در ایالات متحده و اروپا به نظر می‌رسد که همه چیز منصفانه است اما این فقط ظاهری است. کسانی که از بهترین مدارس با نمرات عالی فارغ‌التحصیل می‌شوند شانس بالاتری برای مشاغل خوب دارند. والدین ثروتمند بچه‌های خود را به بهترین کودکستان‌ها، مدارس عالی و دبیرستان‌های ممتاز می‌فرستند و این دانش‌آموزان شانس بیشتری برای تحصیل در دانشگاه‌های ممتاز را دارند.

بحران‌های مالی واقعیت جدیدی از نظام اقتصادی را نشان داد که نه تنها این نظام ناکاراست و ناپایدار بلکه غیرمنصفانه نیز هست. درحقیقت پس از بحران (و در واکنش به دولت‌های بوش و اوباما) براساس نظرسنجی‌های اخیر نیمی از مردم اینگونه فکر می‌کردند.

رویای آمریکایی‌ها که کشورشان را سرزمین فرصت‌ها می‌دانند تنها یک رویاست. افسانه‌ای که تنها داستان‌ها آنرا تأیید و تقویت می‌کند و آمار و اطلاعات آنرا پشتیبانی نمی‌کند. شانس یک شهروند آمریکایی برای فرار از پایین به سمت طبقات بالا کمتر ازشهروندان سایر کشورهای صنعتی پیشرفته است. داستان‌هایی روزنامه‌ای ازثروتمندان آمریکایی 3 نسل گذشته وجود دارد مبنی براینکه افراد بالایی برای ماندن در بالا باید سخت کار کنند والا بسرعت سقوط خواهند کرد

البته آنچه نقل شد تنها و تنها بخش بسیار کوچکی ازنوشته های استیگلیتر میباشد تعجب آن است که بسیاری از اقتصاد دانان و صاحبان فکر در ایران هنوز دارند سنگ نظام سرمایه داری را به سینه میزنند و از نسخه های آنها برای درد اقتصاد ما نسخه میپیچند بابا صدای شکستن استخوانهای نظام سرمایه داری به گوش میرسد آنها خودشان دارند میگویند راه ما اشتباه است ولی ما هنوز دست بردار نیستیم واقعا بهترین عبارت برای دنباله رو های نظام سرمایه داری این عبارت بسیار زیبای مقام معظم رهبری است که آنها را ارتجاع روشنفکری نام داده است .درد آور است که در فرانسه همایش مرگ فمینیسم گذاشته میشود و در دانشگاه ما همایش اندیشه فمینیسم بر پا میشود .بی تردید درمان درد انسان قرن بیست ویکم همانند دیگر قرون تنها و تنها بازگشت به خدا ست بازگشتی که عدالت ،پیشرفت و معنویت در آن موج میزند در این بازگشت انسان از خود و نفس خود رها شده و خوبی ها را فریاد میزند آرامش و آسایش تنها در این مسیر شدنی است

 



نظر

لینک ثابت - نوشته شده توسط Abolfazl sedghi در چهارشنبه 92 بهمن 9 ساعت ساعت 9:10 صبح