متن کامل آخرین سخنرانی سید حسن نصرالله
سید حسن نصرالله دبیرکل حزب‌الله گفت: «به ایهود باراک که می‌خواهد مرا به دادگاه بین‌المللی بفرستد و به دولت اسراییل می‌گویم که مقاومت در روزهایی که شما مشغول رزمایش نظامی هستید در بالاترین درجه آمادگی نظامی قرار دارد. به شما وعده می‌دهم اگر حتی یک نفر فکر کند که می‌تواند مرتکب حماقت حمله به لبنان شود، پیامدهای بزرگ و خطرناکی خواهد داشت».

به گزارش پرس.تی.وی ـ بیروت، سید حسن نصرالله دبیرکل حزب‌الله دوشنبه شب سخنانی را از طریق تلویزیون برای مردم حاضر در ورزشگاه الرایه در حومه جنوبی بیروت که به مناسبت نهمین سالگرد آزادسازی جنوب لبنان از اشغالگری اسراییل تجمع کرده بودند، ایراد کرد. ترجمه متن کامل این سخنرانی به شرح زیر است:

«در ابتدا به شما، لبنانی‌ها، جهان عرب و اسلام و تمامی مجاهدین روز مقاومت و پیروزی لبنان بر دشمنان لبنان را تبریک می‌گویم. این عید را شهدای ما و خانواده‌های آنها و ملت صبور و آگاه ما که تمامی سختی‌های آوارگی و جنگ را تحمل کردند به میهن و تمامی امت هدیه کردند و ما همواره خواستار آن بودیم که این روز، عیدی ملی بوده و یاد آن گرامی داشته شود تا بدین ترتیب روح مقاومت و ارزش‌هایی که این دستاورد را ایجاد کردند، حفظ شود. لبنانی‌ها بیش از هر زمان دیگری درک می‌کنند که این عید متعلق به آنان است.در چنین روزی، لبنان به عنوان یک کشور عربی کوچک بر قوی‌ترین ارتش منطقه و یکی از قوی‌ترین ارتش‌های جهان پیروز شد. لبنان توانست تا اشغالگری را شکست دهد که حتی پایتخت آن بیروت و نیمی از خاک کشور را اشغال کرده بود. با این حال مقاومت اهالی بیروت، جبل، جنوب، شمال، بقاع و تمامی قهرمانان لبنانی توانست اشغالگر را به شکل تدریجی از لبنان اخراج کند.در چنین روزهایی ملت ما وارد بنت‌جبیل، حاصبیا، شبعا، کفرشوبا و تمامی روستاهای مرزی شده و این خاک را به میهن بازگرداندند. این پیروزی در این روزها پیامدهای زیاد و خطرناک و تاریخی بر دشمن صهیونیستی داشته و تاثیر زیادی بر روند درگیری‌های اعراب و اسراییل بر جای گذاشت و از مهم‌ترین دلایل شروع انتفاضه مردم فلسطین و دیگر تحولات بود.

همان گونه که چند روز پیش به شما وعده دادم قصد دارم امروز با مردم بزرگ لبنان و به خصوص مردم جبل لبنان را خطاب قرار داده و حقیقت هم‌پیمانی خود با جریان آزاد ملی به رهبری میشل عون را تشریح کرده و برای آخرین بار در مورد بیروت و حوادث سال گذشته (درگیری‌های هفتم ماه می 2008) سخن بگویم تا دیگر نکته مبهمی در مورد آن باقی نماند. در ادامه در مورد توطئه جدید تحت عنوان خبر منتشر شده در روزنامه آلمانی اشپیگل سخن گفته و سپس در مورد انتخابات نیز صحبت‌هایی خواهم کرد.با توجه به اینکه مرحله بسیار حساسی را شاهد هستیم، قصد دارم به شما مردم بگویم که من در جریان سخنرانی خود مجبور هستم تا نام برخی رهبران لبنانی را ذکر کنم و از شما می‌خواهم که اگر نامی از کسی برده می‌شود که شما نسبت به آن حساسیت داشته و یا مشکلی با او دارید، ابراز احساساتی نکنید تا به سخنان خود ادامه دهم.در ابتدا به عنوان مقدمه باید یادآور شوم که از زمان تاسیس حزب‌الله در سال 1982 جوانی و عمر خود را برای هدف و آرمانی به کار گرفتیم که جز مقاومت و بازپس‌گیری کرامت خود و میهن نبوده و به همین دلیل از درگیری‌ها و تنش‌های داخلی خود را جدا کردیم و این روند تا سال 2000 ادامه داشت. بسیاری بر ما خرده می‌گرفتند که چرا وارد روند سیاسی نمی‌شوید تا فعالیت‌های خود را از طریق دولت پیگیری کنید. ما بهای اولویت دادن خود به مقاومت را پرداخت کردیم. حتی پس از سال 2000 نیز ما خود را وارد بازی‌های سیاسی داخلی لبنان نکرده و بر این باور بودیم که اسراییل خود را آماده جنگ می‌کند. ما باور داشتیم که اسراییل پس از شکست سال 2000، تسلیم نشده و قصد انتقام‌گیری دارد. به همین دلیل باقی وقت خود را صرف آماده‌سازی برای جنگی کردیم که به ‌وقوع آن ایمان داشته و از خدا می‌خواستیم این جنگ زمانی رخ دهد که ما به درجه آمادگی بالایی رسیده باشیم.با این حال حوادثی که سال 2005 رخ داد زلزله‌ای در لبنان و منطقه ایجاد کرد و ما حس کردیم که مقاومت و ملت و لبنان در خطر هستند و به همین دلیل بدون اینکه مقاومت را با تمامی جزئیات آن رها کنیم، خود را وارد چرخه سیاسی لبنان کردیم و در این زمینه قصد نداشتیم پست و مقام به دست آوریم بلکه قصد داشتیم از کشور و در راس آن مقاومت حمایت کنیم. بدین ترتیب ما از سال 1982 اصرار داشتیم که با همه روابط خوبی داشته باشیم. با توجه به این مقدمه وارد مبحث بعدی می‌شوم. اگر بخواهم در مورد جبل لبنان سخن بگویم باید برادران درزی خود را خطاب قرار داده و بگویم که از زمان تاسیس حزب‌الله ما روابط خوبی با درزی‌ها و تمامی رهبران و احزاب و رهبران معنوی آنها داشتیم. ما هرگز باور نداشتیم که بین شیعه و درزی و خصوصا بین حزب‌الله و درزی‌ها مشکلی وجود دارد. ما هرگز وارد رقابت با کسی بر سر پست‌های سیاسی نشدیم و روابط ما نیز با همه از جمله حزب سوسیالیست ترقیخواه (ولید جنبلاط) خوب بود. روابط ما با این حزب حتی پس از دو دستگی ایجاد شده در پی ترور رفیق حریری و تقسیم کشور به دو جریان 8 و 14 مارس خوب بود. من قصد ندارم وارد جزئیات این رابطه شوم چرا که به طرف مقابل احترام می‌گذارم که خود را وارد درگیری‌های رسانه‌ای نکرده و بر ادامه گفتگوها اصرار دارد.مشکل ما با این حزب پس از یک سخنرانی شروع شد که در آن به سلاح مقاومت اهانت شد و سپس این مشکل در روزهای می سال گذشته به اوج خود رسید. پس از آن طلال ارسلان وارد میانجیگری شد و ما همه به دوحه رفتیم. باید اعتراف کنم که ولید جنبلاط نقش بسیار مثبتی در کنفرانس دوحه و سپس گفتگوها ایفا کرد و دیدارهای متنوعی نیز بین نمایندگان دو حزب در منزل طلال ارسلان برگزار شد، هر چند که هر کدام از ما به موضعگیری سیاسی خود پایبند بودیم.من امروز می‌خواهم بگویم و تاکید کنم که ما باید به گفتگوها ادامه داده و گذشته خود را بررسی کنیم. پس از انتخابات نیز بدون توجه به نتیجه ‌آن باید همه با هم متحد بوده و دشمنی را کنار بگذاریم. با این حال امشب به این سخن اکتفا می‌کنم که به دوستان و برادران درزی خود تاکید کنم که ما بر همزیستی مسالمت‌آمیز با شما در تمامی مناطق اصرار داشته و خود و شما را خانواده و ملتی یکسان و به دور از بغض و کینه می‌دانیم و آماده هرگونه دیداری برای بهبود شرایط و رفع تردیدها هستیم. می‌خواهم به همه هشدار دهم که سخنانی که در مورد مشکلات میان درزی و شیعه و به خصوص حزب‌الله و حزب سوسیالیست ترقیخواه گفته می‌شود صحیح نیست و این گونه سخنان و تفرقه‌افکنی‌ها تنها از طرف اسراییل صورت می‌گیرد که از هر اختلافی در این زمینه بهره‌برداری می‌کند.

موضوع دوم در مورد هم‌پیمانی با جریان آزاد ملی (میشل عون) است. ما در بسیاری از دایره‌های انتخاباتی با این جریان هم‌پیمان هستیم و بر رای دادن به فهرست انتخاباتی این جریان اصرار داریم. ما همانطور که در ابتدای سخن خود گفتم از مسیحیان نیز دور نبوده و حتی در دهه نود و چند سال گذشته نیز روابط نزدیکی با جریان آزاد ملی داشتیم و این نزدیکی حتی در سخت‌ترین روزهای این جریان که با دولت لبنان و سوریه مشکل داشت، ادامه یافت. اولین تماس جدی که تاثیر مستقیم بر روند امور گذاشت، مصاحبه شبکه المنار با میشل عون پیش از بازگشت وی به لبنان داشت. با این حال حتی پس از بازگشت عون به لبنان شاهد هم‌پیمانی بین دو گروه نبودیم چرا که در دو جبهه متفاوت سیاسی قرار داشتیم. ما در جریان 8 مارس بودیم و جریان آزاد ملی نقشی اساسی و بلکه مهم‌ترین نقش را در جنبش 14 مارس داشت. علیرغم اختلافات سیاسی، روابط ما خوب باقی ماند. ما تجربه‌ای مشترک با این جریان در انتخابات شهرداری‌ها در منطقه حاره حریک داشتیم که خوب بود. سپس هم‌پیمانی چهارگانه پیش آمد. در این هم‌پیمانی، وجود حزب‌الله و جنبش امل و حزب سوسیالیست ترقیخواه طبیعی بود. جریان المستقبل نیز در این هم‌پیمانی بود چرا که روابط و مذاکرات نزدیکی بین حزب‌الله و جریان المستقبل به رهبری رفیق حریری جریان داشت. اختلاف هنگامی رخ داد که در مورد یک حزب مسیحی مذاکره کردیم. پس از شهادت رفیق حریری مذاکره ما با سعد حریری ادامه داشت و اختلاف در مورد شریک مسیحی به وجود آمد. در آن روزها ما هیچ مشکلی نداشتیم که هم‌پیمان ما جریان ‌آزاد ملی و میشل عون باشد و بلکه در این زمینه راحت‌تر بودیم. در آن زمان هم‌پیمانی‌های دیگر برای ما مشکلاتی ایجاد کرده بود. با این حال طرف مقابل ما در هم‌پیمانی چهارگانه با نزدیکی و هم‌پیمانی با میشل عون مخالف بود. اختلاف میان این دو (المستقبل و عون) حتی پیش از بازگشت عون به لبنان وجود داشت و ما بخشی از این تنش نبودیم. یکی از اهداف مهم این هم‌پیمانی، آرام‌سازی شرایط لبنان و جلوگیری از بروز فتنه شیعه و سنی در لبنان بود که البته این هدف نیز در آن زمان به دست آمد.آنها با میشل عون مخالفت کردند و این اختلاف باعث شد تا هم‌پیمانی چهارجانبه گسترده‌تر نشود. برای ادامه این موضوع و حفظ مقاومت، ما ملتزم شدیم که در انتخابات در بیروت و بعبدا و برخی دیگر نقاط به گونه‌ای عمل کنیم و در باقی مناطق به یک روش دیگر رفتار کردیم. در اینجا باید تاکید کنم که اختلاف کنونی بین گروه‌های 14 مارس به خصوص مسیحیان این گروه با جریان آزاد ملی و میشل عون پیش از هم‌پیمانی این جریان با حزب‌الله وجود داشته است.پس از انتخابات و با توجه به تاکید ما بر لزوم ادامه هم‌پیمانی چهارگانه و تشکیل دولت، ما به روابط خود با جریان آزاد ملی ادامه دادیم چرا که نتایج انتخابات ثابت کرد که میشل عون اکثریت مسیحیان را با خود دارد و اگر ما به دنبال شریکی مسیحی برای هم‌پیمانی هستیم باید به این روابط ادامه دهیم. این روابط چند ماه به طول انجامید تا در نهایت منجر به پیمان مشترک و علنی و شفاف بین حزب‌الله و جریان آزاد ملی در کلیسای مار میخاییل شد. ما در آن زمان اعلام کردیم که این تفاهم باید مقدمه دیگر تفاهم‌ها در کشور شود و ما در برابر کسی جبهه‌گیری نکردیم. ما وارد تجربه‌ای به نام همکاری حزب‌الله و جریان‌ آزاد ملی شدیم. حق در هر حال بدون توجه به نتایج انتخاباتی باید گفته شود. هم‌پیمانی ما با میشل عون ربطی به انتخابات ندارد بلکه یک هم‌پیمانی ملی است که در سخت‌ترین روزها پایدار بوده و می‌توان با تکیه بر آن، مشارکتی واقعی در کشور ایجاد کرد. تجربه شخصی ما این است که جریان آزاد ملی رهبری بی‌نظیر و مستقل و با ایده داشته که سفارت‌خانه‌های خارجی هیچ تاثیری بر وی نداشته و هیچکس نمی‌تواند چیزی را بر خلاف میلش به او تحمیل کند. میشل عون در روابط خود شفاف و صادق بوده و دروغ نمی‌گوید. میشل عون مردیست که دوست دارم احترام ببیند و به دیگران نیز احترام می‌گذارد. تجربه شخصی ما با عون این است که وی به لبنان به عنوان میهن و دولت و ملتی یکسان و متحد ایمان داشته و به مسیحیان لبنان و نقش و کرامت و‌‌ آینده آنها اهتمام دارد. مهم‌ترین ویژگی این مرد در وفاداری او است که ما در موضعگیری عون در جنگ تابستان 2006 دیدیم. با اینکه مدت کوتاهی از هم‌پیمانی ما می‌گذشت و تمامی جهان در برابر ما ایستاده بود، وی از مقاومت و حزب‌الله حمایت کرد. موضعگیری‌های عون در آن زمان باعث تعجب همگان شده بود. یک نفر که قصد ندارم از او نام ببرم می‌گفت صبر کنید تا چند روز دیگر که حزب‌الله شکست بخورد، میشل عون دیوانه شده و باید در بیمارستانی در پاریس بستری شود. چندی بعد مشخص شد گوینده این سخن تنها دیوانه در لبنان است. عون خود و جریان سیاسی‌اش را به خاطر صداقت و ایمان و وفاداری‌اش در خطر قرار داد. هیچکس نمی‌تواند با تهدید یا زور از حزب‌الله چیزی بگیرد زیرا ما از تهدید و مرگ نمی‌هراسیم؛ ولی می‌گویم که با وفاداری می‌توانید همه چیز را از ما بگیرید. ما به وفاداران، وفادار هستیم و این وفاداری اساس و پایه هم‌پیمانی با میشل عون است.مسیحیان جریان 14 مارس سعی دارند بگویند مشکل او در هم‌پیمانی با حزب‌الله است در حالیکه در انتخابات 2005 خود آنها با عون هم‌پیمان بوده و باز هم اختلاف داشتند. وی را متهم کردند که قصد دارد لبنان را وارد سه‌گانگی سیاسی کند (تقسیم پست‌های سیاسی به شکل مساوی میان شیعه و سنی و مسیحی) که این امر دروغ محض است. عون را متهم به تلاش برای کم کردن از دوره ریاست جمهوری یا تشکیل جمهوری سوم کردند و حتی برخی با پر رویی گفتند که جمهوری سوم، جمهوری اسلامی حزب‌الله است که البته این سخن پاسخی ندارد. تمامی اتهامات علیه عون به خاطر تاثیرگذاری بر مسیحیان است و آنها جرات ندارند بگویند عون برنامه سیاسی و ایده نداشته و مستقل و استقلال‌طلب نیست. آنها هیچ وصله‌ای دال بر شبه‌نظامی‌گری یا قتل و کشتار نمی‌توانند به عون بزنند و از آنجایی که هیچ در دست ندارد، به دروغ متوسل می‌شوند.من به این سخن اکتفا می‌کنم که با صداقت اعتراف کنم که وجود میشل عون و جریان او ضمانتی واقعی برای لبنان و تشکیل دولتی قدرتمند و مسئول در این کشور است. موضوع سوم، بیروت است. هنگامی که از بیروت سخن می‌گوییم برخی فکر می‌کنند که ما با بیروت بیگانه هستیم. در بیروت تمامی طائفه‌ها زندگی می‌کنند و پایتخت لبنان بیانگر روح واقعی لبنان است. از سوی دیگر حزب‌الله و من شخصا نیازی به اثبات ایمان خود به وحدت بین مسلمانان و به خصوص بین شیعه و سنی نداریم. این موضوع برای ما یک ایمان قوی و درونی است. در طول سال‌های گذشته از 1982 تاکنون، هیچ مشکلی با اهالی بیروت نداشتیم و همه این موضوع را می‌دانند. به دلیل چند دستگی‌های سیاسی به خصوص بعد از جنگ تابستان 2006 و اصرار ما به تشکیل دولت وحدت ملی و اینکه بر این باور بودیم که دولت در آن زمان قادر به حفظ کشور در طوفان پیامدهای جنگ نبود، دو دستگی‌های جدیدی ایجاد شد و کشور به حامیان و مخالفان دولت تقسیم شد.من امروز شما و اهالی بیروت و تمامی اعراب و مسلمانان را شاهد می‌گیریم که بپرسم آیا از سال 1982 و تاسیس حزب‌الله هرگز سخنی دال بر تحریک مذهبی از رهبران حزب‌الله شنیدید؟ در سیاست البته هر کسی حق دارد حرف خود را بزند ولی ما هرگز به تحریک مذهبی روی نیاوردیم، هر چند خیلی‌ها دست به این کار زدند. ما هنگامی که با جریان المستقبل دچار اختلاف شدیم نیز اهل سنت را متهم نکردیم هر چند رسانه‌های المستقبل شیعیان را متهم و محکوم کردند. ما هرگز دست به سخنان تحریک‌آمیز نزدیم چرا که باور داریم این گونه سخنان حرام و خیانت به کشور است.تحولات سیاسی به جایی رسید که پنجم ماه می را شاهد بودیم و اپوزیسیون به این نتیجه رسید که تحصن و تظاهرات و سخنرانی تاثیری ندارد و ما چاره‌ای نداریم جز اینکه یک سال تحمل کرده و تحصن را حفظ کنیم تا در انتخابات موفق شویم شرایط را تغییر دهیم. در مقابل شرایط طرف دیگر به این شکل نبود و طرحی را برای ضربه زدن به مقاومت دنبال می‌کردند. عناصر و مواد لازم برای این تحرک قبل از پنجم ماه می فراهم شده بود. از سخنرانی قبلی من در مورد روز هفتم ماه می به کلمه‌ای اکتفا کردند که من گفتم روز هفتم ماه می روزی مبارک در تاریخ مقاومت بود. از آن سخنان من هیچ نکته‌ای مورد بررسی قرار نگرفته و به هیچ سوالی پاسخ داده نشد. من امروز از اهالی بیروت و ملت لبنان می‌خواهم که یک ربع به سخنان من گوش دهند و سپس قضاوت کنند.طرحی در بیروت جریان داشت و گروه‌های شبه‌نظامی را زیر چتر دفترهای امنیتی ایجاد کرده و افراد آن را در کشورهای عربی آموزش دادند. آیا بیروت نیازی به این دفترهای امنیتی و نیروهای مسلح داشت؟ اگر شما بر این باور بودید که نیروهای امنیتی لبنان مسئول حفظ کشور هستند، پس چرا گروه‌های شبه‌نظامی تشکیل دادید. این سوال را اهالی بیروت باید از جریان المستقبل بپرسند.نکته دوم اینکه هزاران فرد مسلح را به بیروت منتقل کردند. آنها می‌توانند نکته اول را تکذیب کنند. تحصنی جریان داشت که به صراحت می‌گویم برخی جوانان مسئول حفظ آن بودند. آیا این تحصن نیاز به هزاران فرد مسلح داشت؟ چرا این افراد از مناطق مختلف به بیروت منتقل شدند؟ مساله بعدی اینکه طرحی جنگی برای بیروت آماده شده بود که این جنگ قرار بود هفته‌ها به طول بیانجامد و من جزئیات آن را در اختیار دارم.نکته سوم اینکه دولت فواد سنیوره در آن زمان تشکیل جلسه داده و بدون برنامه‌ریزی و اعلام قبلی دو موضوع شبکه مخابراتی حزب‌الله و مسئول امنیت فرودگاه را بررسی کردند. اهالی بیروت باید این سوال را بپرسند که چرا این دو موضوع خارج از برنامه بررسی شد.قبل از این جلسه، جلساتی امنیتی با مشارکت مسئولان امنیتی لبنان از جمله اشرف ریفی مدیرکل نیروهای انتظامی برگزار شده بود. آنها با ما تماس گرفته و ما جلساتی با آنها داشتیم و گفتند که شبکه مخابراتی شما در شمال لبنان نیز ایجاد شده و نگرانی‌زا است که ما گفتیم این امر صحت ندارد. ما به تمامی سوالات و تردیدهای آنها پاسخ دادیم. آنها گفتند که امتداد این شبکه به جبل لبنان باعث نگرانی ولید جنبلاط شده و ما تکذیب کردیم. گفتند که کابلی که ضاحیه را به بیروت وصل می‌کند از برابر سفارت فرانسه رد می‌شود و ما گفتیم می‌توانید آن را قطع کنید ولی تعهد دهید که در صورت بروز جنگ این شبکه را به جای خود برگردانید و آنها هم قول دادند و سپس نتیجه را به فواد سنیوره اطلاع دادند.من این سوال را مطرح می‌کنم که چه کسی ده روز بعد بازگشته و موضوع را بار دیگر در کابینه و خارج از برنامه مطرح کرد؟ اهالی بیروت این سوال را از فواد سنیوره بپرسند که به سود چه کسی این شبکه مخابراتی برخلاف منافع لبنان ارزیابی شد؟ این شبکه مخابراتی برای اطلاع شما قبل از سال 2000 ایجاد شده بود و نکته جدیدی نبود. در جلسه کابینه اختلاف زیادی پیرامون آن ایجاد شد و برخی وزرا گفتند که بررسی این امر خطرناک است و سپس عده‌ای از وزرا تهدید به استعفا کردند. کابینه به هیچ توضیحی گوش نداده و تماس‌هایی خارجی برقرار کرد تا تصمیم خود را عملی کرده و بیانیه نهایی را در سحرگاه منتشر کرد.من از اهالی بیروت می‌خواهم از فواد سنیوره و سعد حریری بپرسند که این تصمیم را به سود چه کسی گرفتند در حالیکه پیامدهای آن را نیز می‌دانستند.هیچکس به سوالات و سخنان ده روز قبل من پاسخ نداد. من از مسئولان حزب‌الله خواستم که هیچ پاسخی به اظهارات مخالف ندهند. غیر از سخن من در مورد مبارک بودن هفتم می برای مقاومت، چیز دیگری برای بهانه‌جویی و حمله به من و حزب‌الله در دست نداشتند.ما در برابر روز پنجم ماه می قرار گرفتیم و رو به نافرمانی مدنی آوردیم و درست است که کشور را تعطیل کردیم ولی نخواستیم وارد نبرد مسلحانه شویم ولی گفتیم اگر کسی بخواهد به ما به شکل نظامی تعرض کند ما سریع پاسخ می‌دهیم تا جلوی فتنه گرفته شود. من در سخن ده روز پیش خود گفتم که حادثه هفتم ماه می تحرکی سریع برای جلوگیری از جنگ مذهبی و طائفه‌ای بود که به تمامی کشور سرایت می‌کرد. من گفتم که هفتم ماه می از جنگ داخلی و ویرانی بیروت و ضربه زدن به مقامت و اختلاف بین مقاومت و ارتش جلوگیری کرد و در نهایت لبنان از بحران خارج شده و ما به دوحه رفتیم. بر اساس خطرهایی که پشت سر گذاشتیم، من هفتم ماه می را روزی با ارزش برای مقاومت خواندم. من می‌گویم که هفتم ماه می روزی دردناک بود و ملاحظات رهبران لبنان در مورد این روز را هم قبول دارم. آری ... این روز دردناک بود چرا که بسیاری لبنانی‌ها قربانی شدند و خسارت‌های مالی وارد شد و احساساتی تلخ ایجاد کرد. هفتم ماه می روزی غمگین و دردناک بود زیرا مقاومتی که برای لبنان افتخار کسب کرده بود، در این روز تنها رها شد تا از خود و سلاحش دفاع کند.با این حال من می‌گویم، خطرها و دردها و مشکلات و پیامدهای حادثه هفتم ماه می 2008 هر چه که بود از پیامدهای خطری که بر لبنان از تصمیمات پنجم ماه می در کابینه مترتب بود، کم‌تر و ساده‌تر بود.من قصد دارم به خانواده خود در بیروت و نه اهل سنت لبنان، بلکه به شکل خاص به اهل سنت طرفدار دولت تاکید کنم که ما هنگامیکه در جنوب لبنان جنگیدیم با پشتوانه مذهبی و طائفه‌ای نجنگیدیم و هیچ تفاوتی بین روستاهای جنوب با طائفه‌های مختلف قائل نشدیم. ما برای همه لبنانی‌ها آزادی می‌خواستیم تا تمامی روستاهای مرزی بدون توجه به مذهب و طائفه خود به کشور بازگردانده شوند و در این راه خون بهترین جوان‌ها و رهبران و علمای ما بر زمین ریخته شد.من به همه برادران سنی و مسیحی خود می‌گویم که خون ما، خون شما و سرنوشت ما، سرنوشت شماست. موضوع بعدی، خبر روزنامه آلمانی اشپیگل است. این طرح هنوز هم ادامه دارد. چندی قبل در افتتاح کنفرانس مقاومت گفتم که آخرین سلاح آمریکا و اسراییل در مقابله با جنبش‌های مقاومت، ایجاد تنش و نبرد بین اهل سنت و شیعه و عرب و ایرانی است.

من به شما می‌گویم که بعد از جنگ تابستان 2006، آخرین طرحی که علیه حزب‌الله دنبال می‌شود، متهم کردن این حزب به دست داشتن در ترور رفیق حریری است و هنوز هم این طرح ادامه دارد.ما تفسیری برای خبر اشپیگل داریم. من امشب قصد دارم به روشنی و شفافیت بگویم که آنچه رخ داد بسیار خطرناک است و از جمله اموری نیست که ما به پاسخی رسانه‌ای اکتفا کنیم. این اولین بار نیست که روزنامه‌ها اتهاماتی از این دست به حزب‌الله می‌زنند. از چند ماه قبل روزنامه کویتی السیاسیه که روزنامه‌ای شناخته شده است، مقالاتی منتشر می‌کند و در ادعاهای خود می‌گوید که برای اتهاماتش ده‌ها شاهد هم دارد. ما به این اتهامات پاسخی نگفتیم و سپس برخی از دیگر روزنامه‌های خلیج فارس و مصر به خصوص پس از سخنرانی معروف من در مورد غزه ادعا کردند که حزب‌الله در ترور حریری دست داشته است.با این حال موضوع اشپیگل فرق دارد؛ زیرا داده‌ها و زمان‌بندی این ادعا فرق دارد. شبکه العربیه به محض اینکه خبر اشپیگل منتشر شد، آن را بال و پر داده و تبدیل به خبر اول خود کرد ولی از اینکه کسی با آن همراه نمی‌شود، شگفت‌زده شد. تنها کسانی که با این خبرها همراهی کردند، اسراییلی‌ها و در راس آنها لیبرمن وزیر خارجه اسراییل بودند که گفتند بر اساس گزارش اشپیگل باید دبیرکل حزب‌الله مورد پیگرد قرار بگیرد و اگر دولت لبنان این فرد را تسلیم نکرد، باید به زور او را بازداشت و دستگیر کنیم. نظر شما در مورد این اظهارات چیست؟خطرناک‌تر از سخنان لیبرمن، اظهارات ایهود باراک وزیر دفاع اسراییل بود. سخنان باراک خطرناک بود. اگر سخنان باراک لغزش زبان بود، خطرناک است و اگر بر اساس داده‌ها است، خطرناک‌تر می‌نماید.باراک گفت که رای دادگاه بین‌المللی در مورد دست داشتن حزب‌الله در ترور رفیق حریری بیانگر طبیعت این حزب است و نشان می‌دهد که این حزب نه تنها با ما نبرد می‌کند بلکه برای لبنان نیز خطر دارد.

باراک اگر بر خبری در یک روزنامه تکیه می‌کند و سخن می‌گوید، دچار لغزش زبان شده ولی اگر داده‌هایی در اختیار دارد، موضوع خطرناک‌تر می‌شود.روزنامه‌های اسراییلی در دومین روز با عناوین درشت گفتند که حزب‌الله، حریری را ترور کرده است. آنها تصمیم‌گیری کردند و رای دادند و حال می‌گویند اگر جامعه بین‌المللی با اسراییل همراهی نکند، آنگاه این اسراییل است که مثلا انتقام خون شهدا را گرفته و از اهالی بیروت و اهل سنت دفاع می‌کند. اگر دقت کنیم که اسراییل با این خبر چگونه رفتار کرده در می‌یابیم که این خبر، یک خبر ساده نبوده است. از نظر زمان‌بندی باید بگویم که اکنون انتخابات در پیش است و آمریکا و اسراییل از پیروزی اپوزیسیون نگران هستند. همچنان با کشف پی در پیش شبکه‌های جاسوسی اسراییل در لبنان روبرو هستیم و اسراییل می‌خواهد خود را رسانده و قبل از آنکه شبکه‌های اسراییلی به ترورها متهم شوند، خود اقدام کرده و حزب‌الله را متهم کند. در این شرایط دیگر برای اسراییل، فلسطینی اولویت ندارد بلکه لبنان و اتهامات و تلاش‌های جدید در قبال آن اهمیت پیدا می‌کند. خطرناک‌تر از همه زمان‌بندی نیست، بلکه استراتژی است. هنگامی که رفیق حریری ترور شد، خیلی‌ها سعی کردند که شیعه را متهم کرده و فتنه شیعه و سنی به راه بیاندازند. امروز اشپیگل، لیبرمن و باراک چه می‌گویند؟ آنها می‌گویند ای اهل سنت، سوای اینکه شما حریری را دوست داشته یا ندارید بدانید که شیعیان و حزب‌الله هستند که رفیق حریری را ترور کردند و بدین ترتیب جنگ و دشمنی شما باید با حزب‌الله و شیعیان باشد. آنها به دنبال کشف حقیقت نیستند بلکه می‌خواهند در لبنان فتنه‌انگیزی کنند. نخبگان لبنان سریع گفتند که این امر بیانگر تلاش برای ایجاد فتنه در لبنان است و من می‌گویم که این امر صحیح است. من به حق بر سخنان و اظهارات روز گذشته جنبلاط شهادت می‌دهم که برداشت صحیحی داشته است که گزارش اشپیگل از روزهای شروع جنگ داخلی لبنان خطرناک‌تر است.به همین دلیل باید با احساس مسئولیت رفتار کنیم. اولین نکته‌ای که به ذهن هر انسان لبنانی می‌رسد این است که این خبر تلاشی برای فتنه‌افکنی است. من در زمان آزادی چهار ژنرال لبنانی گفتم که درهای دادگاه بین‌المللی نباید در برابر کسانی که شهادت دروغ دادند باز بماند ولی اطلاعات ما حاکی از این است که راه برای این گونه شهادت‌ها و تلاش‌های دروغین باز است و ما باید با احساس مسئولیت رفتار کنیم و اجازه ندهیم که احساسات و عاطفه ما باعث پیچیده شدن شرایط شود.از نظر ما مطالبی که اشپیگل نوشت و اظهارات مسئولان اسراییلی، اتهامی فقط و فقط اسراییلی به حزب‌الله در دست داشتن در ترور رفیق حریری است.

بخش آخر سخنان من در مورد حومه جنوبی بیروت است. شما چه می‌دانید ضاحیه و اهالی آن یعنی چه؟ این منطقه با تمامی اهالی آن از مدت‌ها پیش با اشغالگری مبارزه کرده و جبروت و هیبت دشمن را در منطقه خلده شکست داد. ضاحیه تبدیل به پایگاه مقاومت شده و هرگز تحت تاثیر درها و مشکلات قرار نگرفت. ضاحیه همیشه به خط و راه مقاومت وفادار بوده و در تمامی مناسبت‌ها به خاطر غزه، نجف، فلسطین، آرمان‌های اعراب، مقاومت و شهدا حاضر بود.بزرگ‌ترین امتحان این منطقه در جنگ تابستان 2006 بود که آتش حقد و کینه اسراییل بر این منطقه فرو ریخت و قصد داشتند عزم آن را از بین ببرند که نتیجه کاملا عکس داد. ضاحیه، شهر عشق و پیروزی است که آوارگان تمامی مناطق لبنان و حتی بیروت را در خود جا داد و برای همه نقش پدر و مادری دلسوز را ایفا کرد.

ضاحیه همانطور که امام موسی صدر گفت، قرار بود آغوشی برای ناامیدی باشد ولی تبدیل به آغوشی برای کرامت شد. به اهالی ضاحیه می‌گویم شما همان کسانی هستید که هنگامی که بین ذلت و سربلندی قرار گرفتید، فریاد «هیهات منا الذله» امام حسین در کربلا را تکرار کردید و فداکاری‌های بزرگ و عظیمی کرده و صبر پیشه کردید تا در نهایت پیروزی سال 2000 و سپس پیروزی سال 2006 را کسب کردید.

برادران و خواهران؛

ما در آستانه انتخاباتی در هفتم ماه ژوئن هستیم که ویژگی جدیدی دارد. ما در این انتخابات هم‌پیمانی با دیدگاه روشن داریم که مهم‌ترین دلیل برای پایداری و ایستادگی آن، پیروزی در جنگ تابستان 2006 است. ما به یک هم‌پیمانی رای می‌دهیم که قلب و روح ما با آن است.

من در سال 2005 به خاطر برخی خطرها که لبنان را تهدید می‌کرد، شما را مجبور کردم به کسانی رای دهید که قلب و عقل‌تان با شما یکسان نبود (رای هواداران حزب‌الله به فهرست انتخاباتی سمیر جعجع در منطقه بعبدا) ولی در هفتم ژوئن به کسانی رای خواهید داد که قلب و عقل شما با هم آن را تائید می‌کند. من از شما می‌خواهم که در روز انتخابات در منازل خود نمانید و بدانید که مسئولیت بزرگی بر عهده شماست. همه باید به سمت صندوق‌های رای بروید تا لبنان را از ذهنیت یکه‌تازی و لغو دیگری نجات داده و ذهنیت مشارکت ملی و همکاری دوش به دوش را ایجاد کنید. به همین دلیل شما در برابر مسئولیت بزرگی قرار دارید. موضوع آخر رزمایش اسراییل است. من قبلا هشدارهای لازم را دادم و اکنون خبری نیز دریافت کردم بر این مبنا که رییس‌جمهور خواستار تشکیل جلسه فوق‌العاده شورای عالی دفاع برای بررسی رزمایش نظامی اسراییل در صبح فردا شده است. اینگونه است که دولتی قدرتمند تشکیل می‌شود.درست است که رییس‌جمهور مشغول انجام وظیفه خود است ولی من از هر کسی که این وظیفه را انجام می‌دهد تشکر می‌کنم. من در این روزها همان طور که به شما اطمینان می‌دهم که اتفاقی رخ نخواهد داد ولی به همه نیز هشدار می‌دهم که باید مراقب باشید. هنگامی که می‌گویم اتفاقی رخ نخواهد داد، بر کرامت اسراییلی‌ها یا حمایت آمریکا از لبنان یا سازمان ملل تکیه نمی‌کنم بلکه بر ملت لبنان، کرامت آن و مقاومت ملت لبنان تکیه می‌کنم.من در این روز به ایهود باراک که می‌خواهد مرا به دادگاه بین‌المللی بفرستد و به دولت اسراییل می‌گویم که ما در روزهایی که شما مشغول رزمایش نظامی هستید در مقاومت و با همراهی ارتش در بالاترین درجه آمادگی نظامی قرار داشته و به شما وعده می‌دهم که اگر حتی یک نفر از شما فکر کند که می‌تواند مرتکب حماقت حمله به لبنان شود، پیامدهای بزرگ و خطرناکی خواهد داشت.اگر شما فکر می‌کنید که می‌توانید با نیروی زمینی خود وارد لبنان شوید، من به اسم رهبران مقاومت و به اسم امام موسی صدر تعهد می‌دهم که مقاومت تمامی نیروهای شما را در جنوب لبنان شکست می‌دهد. در روزهای رزمایش اسراییل، ما کاملا آماده بوده و البته کسی مکان یا سلاح ما را نیز نخواهد دید. توصیه من به تجهیزات امنیتی لبنان این است که در چهار روز رزمایش اسراییل، فعالیت ویژه‌ای را انجام دهند چرا که تمامی جاسوسان اسراییلی در این روزها با توجه به ‌آمادگی کامل مقاومت مشغول جاسوسی خواهند شد.

چشمان ما تا زمانی که دشمنی وجود دارد که کرامت و خاک و ملت ما را تهدید می‌کند، بیدار و باز خواهد ماند».



نظر

لینک ثابت - نوشته شده توسط Abolfazl sedghi در سه شنبه 88 خرداد 5 ساعت ساعت 6:22 عصر