مصاحبه روزنامه اعتماد با محمد جواد لاریجانی

انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری واتفاقات بعد از آن سوالات وابهامات زیادی را بوجود آورده است چرا آقای موسوی به رای ملت تمکین نکرد؟ وسخن از تقلب  به میان آورد بی تردیدسمت گیری های سیاسی اصلاح طلبان مبنی بر تقلب در انتخابات که اکنون مشخص شده خواص آنها از اول هم اعتقادی به ان نداشتند موجب گسترش بی اعتمادی مردم به نظام مقدس جمهوری اسلامی شد چه فتنه هایی که به پا نشد چه صدماتی که وارد نگشت بد ترین ضرر  آن لطمه جدی به وحدت ملی  بود که حضرت امام همواره بر آن تاکید داشتند اگر آقای موسوی جوانمردانه وبا تمسک به اخلاق سیاسی واسلامی به رییس جمهور منتخب تبریک میگفت هم جایگاه سیاسی خود را در نزد افکار عمومی بالا میبرد وهم شاهد این فتنه ها نبودیم وشاید این منش موجب میشد با افزایش محبوبیت ایشان در نزد افکار عمومی وتشکیل جبهه سبز چهار سال آینده به قدرت میرسید به هر ترتیب متاسفانه آقای موسوی چنین نکرد با این حال در این ماجرا ابهامات وسوالات زیادی مطرح شده که آقای محمد جواد لاریجانی در گفتگو با روزنامه اعتماد بدان پاسخ داده است که بهتر دیدم این مصاحبه وزین را برای پاسخ گویی به بعضی ابهامات بر روی وبلاگ بگذارم

 این روزها محمود احمدی نژاد در کانون انتقادات قرار دارد. بعد از ماجرای موسوم به مشایی بسیاری از حامیان وی به جمع منتقدانش پیوستند. اما شما در آخرین موضع گیری تان با قاطعیت از او حمایت کردید. حمایت این گونه شما از احمدی نژاد بسیار جالب است. علت این حمایت ها چیست؟
من هیچ وقت از هیچ فردی حمایت صریح نکرده ام. اما حمایت صریح دارم که این دو با هم فرق می کند. در جریان انتخابات دوگونه موضع از من دیده شده است؛ نخست موضع گیری های معمولی، دوم موضع گیری های سیاسی. خب موضع گیری های سیاسی ام همیشه به اصولگرایان نزدیک تر است. البته من همیشه در کمپ اصولگرایان دیده شده ام اما گاهی اوقات به دلیل تفاوت هایی که ممکن است وجود داشته باشد، شدیدترین انتقادات را به آنها داشته ام. در این انتخابات با پدیده یی روبه رو شدیم که برای من فراتر از توفیق کاندیداها بود. این انتخابات جنبه امنیتی پیدا کرد. خیلی از گرگ هایی که خارج از مملکت هستند می خواستند رقابت در انتخابات را مصادره کنند. البته در اینکه آنها به توفیقاتی دست پیدا کردند دو عامل موثر بود؛ یکی خبط بزرگ جناح اصلاحات و استراتژی آقای موسوی، دوم کاستی های جدی که در کار وزارت کشور وجود داشت. نباید از این نکته غافل شد که در وزارت کشور جمعیت عظیمی کوشید رای مردم به صندوق ها ریخته شود ولی مشکل از نوع اطلاع رسانی درباره آرا شروع شد. دقیقاً پس از این مرحله بود که من احساس کردم امنیت ملی دچار خطر شده است. از اینجا به بعد برای من اهمیت نداشت و موضع من دیگر این نبود که کدام نامزد نفع می برد. برای همین من صریحاً به بیان موضع خود علیه ابطال انتخابات پرداختم و این موضع گیری را به نفع امنیت ملی می دیدم چون این نوع صف بندی به ضرر امنیت ملی بود. از آن طرف هم دیدید که برای انتصاب آقای مشایی، من انتقاداتی به دولت داشتم. البته این نوع انتقادات تنها به انتصاب وی مربوط نیست، بلکه مربوط به نظام تصمیم گیری احمدی نژاد است. از همین جا می خواهم بحث پیام های انتخابات را بشکافم. این انتخابات، انتخابات جالبی بود چون هم مردم خوب در انتخابات شرکت کردند و هم پیام روشن داشتند. اگر آنانی که به آقای احمدی نژاد رای دادند که افرادی متعهد به قانون اساسی و رهبری هستند، در نظر می گیریم و آنانی هم که به او رای ندادند پیام های روشنی داشتند. من شعارهای انتخاباتی نامزدها را به دقت مرور کردم و به سه محور رسیدم. نخست مساله روابط ما با جهان است. مردم از نوع روابطی که ما با سایر کشورهای دنیا داریم، راضی نبودند. دوم مساله گفتمان داخلی بود. مردم بیشتر یک گفتمان باشرم را می پسندند. همین مردم از اینکه افرادی در تلویزیون تحقیر شوند لذت نمی برند. سومین محور هم، اصلاح نظام تصمیم سازی است. یکی از ایرادهایی که به دولت احمدی نژاد وارد بود، عزل وزرا و تغییر رئیس بانک مرکزی بود که اینها به نظام تصمیم گیری بازمی گردد و درست نیست که ما تصمیم گیری را به جای تصمیم سازی قرار دهیم. رئیس جمهور ایران باید خودش تصمیم بگیرد. اینکه انسان خودش تصمیم بگیرد هنر بزرگی است.
البته مساله مشایی یکی از عوارض تصمیم گیری دولت آقای احمدی نژاد بود و مهم ترین کاری که دولت باید انجام دهد این است که این نکات مهم را جدی گرفته و اصلاح کند و یکی از برکات دموکراسی نیز این است که ما می توانیم نظر دیگران را بشنویم و از آنها استفاده کنیم.
-شما مساله امنیت ملی را مهم می دانید، چرا این موضع شما با حمایت از احمدی نژاد گره خورده است؟

طیف وسیعی از اوباما گرفته تا سارکوزی و افراد ضدانقلاب به کمپ تبلیغات انتخاباتی جناح اصلاح طلب طمع کرده بودند و به نوعی بر موج مبارزات اصلاح طلبان سوار شدند. متاسفانه اشتباه بزرگ این کمپ این بود که هیچ وقت سعی نکرد فاصله خود را از آنها نشان دهد شاید هم گاهی از آنها تقدیر کردند چرا که یک رای هم برای آنها اهمیت زیادی داشت. به نظر من آقایان موسوی، کروبی و رضایی باید طوری رفتار بکنند که این افراد نتوانند از این کمپین استفاده کنند.

-یعنی چه از کمپین آقایان استفاده کردند؟


آنها بنا داشتند از موقعیت آنان استفاده کنند بنابراین از هفته آخر تبلیغات شروع کردند و کلیدش را از پنجشنبه قبل از رای گیری زدند. دشمنان نظام به دنبال حرکتی بودند که نظام را به چالش بکشند و این پروژه بزرگ آنها بود. من معتقدم این استراتژی توسط برخی افراد جریان اصولگرا هم طرفدار داشت و برخی از عناصر افراطی در حزب مشارکت از این موضوع استقبال کردند چون می خواستند به نظام ضربه بزنند. علت هم این بود که در این نظام نمی توانستند ایده آل های خود را به دست آورند. من وقتی مصاحبه خانم رهنورد را با بی بی سی دیدم، تعجب کردم چون مدعی شد میرحسین 4 به 1 برنده است و حتی گفت 5/3 هم قبول است اما اگر کمتر از این نسبت باشد مطمئن باشید تخلف صورت گرفته است. این مصاحبه پنجشنبه قبل از انتخابات انجام شده بود و این گونه به نظر می آمد که ابتدای یک مساله است و بعد دیدیم مقدمات آن در حال غلیان است. بعدازظهر روز جمعه ساعت 5 بعدازظهر آقای موسوی اعلام کرد، برنده است و آقای خاتمی هم به ایشان تبریک گفت. به هر حال اعلام پیروزی از سوی یکی از نامزدها و اینکه هر موضوعی غیر از این خلاف است و بعد مردم را به خیابان ها کشاندند همان چیزی است که موسوی مدعی است جنبش سبز است و رهبر جنبش هم خودش است. این جنبش سبز می خواهد عدالت را به کشور بیاورد. این همان بحث امنیت ملی است. من می گویم اگر جنبش سبزی بخواهد اتفاق بیفتد، این گونه متولد نمی شود. در حقیقت های اجتماعی باید بین کلید خوردن و کلید زدن تفاوت قائل باشید.

-مردم اعتراض داشتند، به خیابان ها ریختند. این را چه کسی می تواند کلید بزند یا کلید بخورد؟


من می گویم کلید زده شد اما کلید نخورد. اگر قرار است جنبش سبزی در کشور وجود داشته باشد این جنبش باید تعریف شود. مگر به خاطر نامزدی که از انتخابات راضی نشده می توان جنبش ایجاد کرد؟ اگر قرار است جنبش سبزی به خاطر تظاهرات خیابانی آقای موسوی در کشور اتفاق بیفتد این همان پروژه یی است که دشمنان کلید زده اند.

-یعنی صرف حضور در تجمع به نفع یک نامزد معترض، پروژه انقلاب مخملی است؟


آنها گفتند آقای موسوی 4 به 1 پیروز است و چون نظام قصد تمکین ندارد مردم باید به خیابان ها بروند. به هر حال موضوع این است که حمایت و سازماندهی این تجمعات در کمپ اصلاح طلبان انجام شده است. زمان و مکان و مسیر راهپیمایی ها در کمپ اصلاح طلبان مشخص شد و این از اشتباهات بزرگ اصلاح طلبان بود.

-اما همین کمپ و آقای موسوی کوشیدند 10 میلیون نفری را که با صندوق های رای قهر کرده بودند به پای صندوق ها بیاورند. آن حماسه 40 میلیونی این گونه رقم خورد.

ما در این انتخابات حدود 14 میلیون رای داریم. که به آقای احمدی نژاد داده نشده و به نظر من این خیلی مهم است. این 14 میلیون پیامی دادند که باید به آن توجه شود و قابل انکار هم نیست.

-شما جناح اصلاح طلب را متهم به رفتارهای اشتباه می کنید. اما اگر بر فرض محال رفتار جناح اصلاحات را اشتباه بدانیم، این رفتار واکنشی است به کنش پراشتباه جناح حاکم، مثلاً اگر موسوی اعلام می کند من پیروزم پاسخی به خبرسازی فارس و ایرنا است؟


کنش و واکنش خیلی مهم نیست. حتی اگر پنج روزنامه اصلاح طلب آقای میرحسین را به عنوان برنده اعلام می کردند هیچ مشکلی وجود نداشت اما وقتی نامزد اعلام می کند بر اساس اطلاعاتی که دارم من پیروز هستم و اگر خلاف این اتفاق بیفتد مردم را به ایستادگی و مقاومت دعوت می کند این یک عمل غیرقانونی و خلاف مصالح کشور است. همین اعمال باعث شد دشمنان این مملکت طمع کنند. چرا باید کمپین انتخاباتی آقای موسوی توسط چنین افرادی مصادره شود آن هم توسط عناصری که مردم را به خیابان ها بکشانند و آشوب ایجاد کنند. شخصیت هایی نظیر موسوی و خاتمی تنها راه مساله را ابطال انتخابات می دانند و انقلاب مخملی یعنی همین، انقلاب مخملی با نیم متر پرز، انقلاب مخملی یعنی همین که انتخاباتی برگزار شود و ما بگوییم دولت از مردم تمکین نکرده است.

آنها اگر اعتراضی دارند از طریق قانونی باید دنبال کنند حتی بروند با رهبری صحبت کنند و دلایل شان را بر اینکه انتخابات باطل است، اعلام کنند. شاید به این مصلحت برسند که انتخابات باطل نیست و اگر غیر از این عمل کنند این یعنی کلید زدن انقلاب مخملی.

-شما می گویید اوباما و سارکوزی طمع کرده بودند. فردای انتخابات اوباما و کلینتون از مشارکت گسترده مردم حمایت و از آن استقبال کردند. اوباما هم پیش از انتخابات اعلام کرد این چهار نامزد با هم فرقی ندارند چون در موضوع هسته یی همه یک موضع دارند. علاوه بر این شما می کوشید آقای موسوی را نامزد هوادار غرب معرفی کنید. این چه نامزد هوادار غربی است که تمام شعارهایش، نمادهایش و سمبل های انتخاباتی اش برآمده از باورهای مذهبی و هم پوشان با گفتمان حاکمیت است؟

نه، به این صراحت نیست. روزنامه اعتماد ملی از نظر حرفه یی یکی از بهترین روزنامه های کشور است اما همین روزنامه از نگاه فکری پایگاه معلم سکولاریسم است. این روزنامه مبلغ فکری است که در بهترین لطف به اسلام، اسلام را برای حوزه خصوصی می داند و برای جامعه و اداره آن اسلام را تایید نمی کند. برخی افراد که خود را نواندیش دینی می دانند و آنقدر متکبرند که افلاطون را هم قبول ندارند وقتی از آقای کروبی دفاع می کنند طبیعی است که یک مزاح در آن است. این روزنامه یک بخش از کمپین اصلاح طلب است.

ما باید به طور صریح بدانیم مشکل جناح اصلاح طلب است. جناح اصلاح طلب از یک تناقض داخلی رنج می برد. افرادی در جناح اصلاح طلب سکولار - لیبرال هستند. اشکالی هم ندارد که لیبرال - سکولار هستند اما می خواهند این را به زور به یک سیستم اسلامی تحمیل کنند و این اشتباه این افراد است. دعوای من با این افراد بر سر همین مساله است. اصلاً چه عیبی دارد که ما مستقیماً بگوییم سکولار هستیم و این نظام اسلامی را هم قبول نداریم.

-نگفتید اینکه اوباما و سارکوزی به کمپ اصلاح طلب نظر داشتند یعنی چه؟


ماجرا بیش از نظر داشتن بود. آنها به این کمپ امید داشتند.

-همه چه در داخل و چه در خارج بر یک نکته اتفاق نظر داشتند و آن اینکه موسوی فردی انقلابی، اصولگرا و اصلاح طلب است. شما این نظر را تایید می کنید؟


افرادی که در داخل به موسوی رای دادند خیلی به خاطر انقلابی بودن به او رای ندادند و آن رایی که معتقدید آقای موسوی را به میدان آورد به خاطر انقلابی بودنش نبود بلکه به خاطر چهره سازی بود که از مهندس موسوی شد و اینکه می تواند راه را برای نظام سکولار باز کند. و او به همین خاطر رای آورد.

-شما می گویید روزنامه اعتماد ملی حامی سکولاریسم است اما آقای موسوی می خواست راه سکولاریسم را باز کند. پیش از انتخابات این دو چه ربطی به هم داشتند؟


آقای کروبی این کاریزما را نداشت که اصلاح طلبان را جذب کند. شاید دلخوری او به همین خاطر باشد اما مهندس موسوی هم هنرمند است و هم این شخصیت کاریزما را داشت. کاریزمایی را هم بین شخصیت های متدین اسلامی داشت و دارد.

-اجازه بدهید به این پرسش از پاسخ شما مبنی بر اینکه خانم رهنورد پنجشنبه با بی بی سی مصاحبه کرده، پاسخ بدهم که اما خانم رهنورد با بی بی سی مصاحبه یی نداشت.

اما من خودم دیدم.

-ما هم به صفت خبرنگار بودن مواضع را دنبال می کردیم. اساساً آقای موسوی و خانم رهنورد مصاحبه یی با هیچ جا در آن روز نداشتند.حالا شما می گویید اما من خودم دیدم.

-ما که ندیدیم حالا به نظر شما اگر انتخابات باطل می شد چه اتفاقی می افتاد، آیا هزینه یی که نظام در این مدت متحمل شد، کمتر نمی شد؟


ابطال انتخابات همان چیزی بود که غرب به دنبال آن بود و این یک اشتباه فاحش سیاسی بود. در مورد آشوب ها هم بگویم وقتی آشوب اتفاق می افتد حلوا خیرات نمی کنند. از بدی های آشوب همین است که تر و خشک با هم می سوزند.

-راهپیمایی میلیونی 25 خرداد همراه با سکوت برگزار شد اما عده یی روی مردم اسلحه کشیدند، اینها چه کسانی بودند و اینکه چطور اسلحه در این شرایط از امریکا وارد کشور شد؟


در کشور بزرگی مثل ایران این چیزها عجیب نیست و شما هر نوع سلاحی را از عراق و افغانستان می توانید وارد کنید.

-چرا قبل از انتخابات که مردم هر شب در خیابان ها بودند، آشوب نشد و کسی کتک نزد یا شیشه یی شکسته نشد؟

برای اینکه آقای موسوی بعد از انتخابات اعلام کرد حق من را خورده اند و این شور و شوق را تبدیل کرد به یک جریان اعتراضی. و اشتباه بزرگ هم همین جا است.

-بعد از این جریانات از یک نقطه یی به بعد مردم آقای موسوی را کنار گذاشتند و خودشان شروع به اعتراض کردند آیا این یک پیغام برای حکومت ما نیست؟

اکثر مردم ایران موافق این جمع بندی آقای موسوی نبودند و آقای مهندس موسوی باید به عنوان یک چهره ملی فقط طرفداران خودش را نبیند. تعداد زیادی به ایشان رای دادند که مورد احترام است و جمع بسیاری هم رای ندادند. وقتی او احساس کرد دشمنان ما روی این جریانات سرمایه گذاری می کنند و به منظور سوءاستفاده از او حمایت کردند آقای موسوی باید تو دهن امریکا و همه کسانی می زد که از این ماجرا نفع می برند و به مردم می گفتند کسانی که طرفدار من هستند، حق ندارند از فردا به خیابان ها بیایند. این مملکت صاحب دارد و ما براساس قانون پیش می رویم و تا آخرین لحظه این مساله را دنبال می کنیم اما ایشان آمدند و گفتند مردم، در صحنه باشید مبادا از صحنه کنار بروید. همه را هم زیر سوال ببرید و حرف رهبری را زیر پا بگذارید. سوال این است که اگر شما هیچ کدام از پارامترهای مسابقه را قبول نداشتید چرا اصلاً این مسابقه را شروع کردید. جیغ بنفش من هم برای این است که دیدیم منافع ملی ما در خطر است اما اینقدر عصبانی بودیم که نتوانستیم عصبانیت خود را کنترل کنیم و این سبب شد عده یی سوءاستفاده گر و وابسته در تهران آن فضاحت را به بار آورند. مثل جریان خانم ندا آقاسلطان. مگر ممکن است نیروهای ما در خیابان خلوتی به یک دختر شلیک کنند. این محال است.

-چرا به خانواده خانم آقاسلطان اجازه ختم ندادند؟


سوال خوبی است. جناح اصلاح طلب از جسد افرادی مثل این مرحومه هم نمی گذرد و از هر فرصتی برای تحریک استفاده می کند.

-اما خیلی از افراد و بزرگان نیز روند انتخابات را تایید نکردند مثل آیت الله استادی و جوادی آملی!

این حرف ها درست نیست. آقایان استادی و جوادی آملی به انتخابات اعتراضی ندارند. آنها مشکلات شان برمی گردد به برخوردهای بدی که در حوزه صورت گرفته.

-بسیار خب، پس چرا بعضی مسائل در تلویزیون سانسور می شود؟


دلیلش کاملاً روشن است. جناح اصلاح طلب از هر فرصتی برای روشن نگه داشتن شعله این آشوب استفاده می کند یعنی اگر یک مراسم معمولی ختم بود کسی مشکلی نداشت اما مراسمی که مردم را صبح تا غروب آماده و آن را تبدیل می کند به یک مراسم اعتراضی سنگین قطعاً مشکل ساز است لذا طبیعی است به خاطر ابعاد امنیتی و مسائلی که ممکن است به وجود آید، هیچ حکومتی اجازه چنین چیزی را ندهد و باید پدر و مادر این افراد را هم توجیه کرد.

-اما خیلی ها مثل آقای ضرغامی و برخی افراد دیگر وجود ندا آقاسلطان را تکذیب کردند.

خیلی عجیب نیست چون این مساله بسیار بودار است و این قضیه وقتی گنگ است که هر کسی حدسی می زند. من فکر می کنم عناصر زیادی وجود دارد که این حدس را تقویت می کند. اگر در شرایط فعلی از هر فرصتی چه به نفع و چه علیه دولت برای ایجاد التهاب استفاده کنیم صد درصد ضرر خواهیم کرد. ما باید این دوران پس از فتنه را زیر پا بگذاریم و بعد نواقص کار را پیدا کنیم اینکه چرا ما به اینجا رسیدیم و در انتخابات آینده باید نقاط ضعف سیستم را برطرف کنیم. این راه درستی است. جناح اصلاح طلب باید دست از هم زدن این آش آشوب بردارد.

-افرادی که در زندان کتک می خورند یا مثل روح الامینی کشته می شوند، این اقدامات توسط چه کسی صورت می گیرد؟

از رهبری گرفته تا بقیه مسوولان پیگیر مساله مرگ روح الامینی بوده و مشغول بررسی هستند اما اینکه کسی در زندان بمیرد، نباید استناد به ظلم حکومت شود. ما باید پیگیری کنیم که آیا مریض بوده، کشته شده یا در امر نگهداری وی مشکلی وجود داشته. افرادی که دستگیر شدند به علت شکستن شیشه در و پنجره بود یا آدم کشته اند یا در ردیف دوم متهمان کسانی هستند که برنامه ریزی این امور را انجام داده اند. من به کسی تهمت نمی زنم اما ادعای تشکیلات قضایی ما این است که افرادی مثل حجاریان یا سایرین که در زندان اند طراح جریانات پس از انتخابات بوده و مردم را به خیابان ها می کشاندند. اگر این ادعا ثابت شود، جرم است اگر هم نه، جرم نیست. ما باید حساب شده جلو برویم اما اینکه کسی در زندان فوت می کند، پدیده بدی است که البته در امریکا و بعضی کشورهای دیگر بوده و در زندان ما هم اتفاق افتاده و باید به آن رسیدگی شود. با این وجود وظیفه همه بازیگران سیاسی این است که به نفع امنیت ملی کار کنند حتی اگر به ضرر خودشان باشد.

-چرا این انتقاد وجود دارد که دستور رسیدگی به زندانیان دیر داده شد؟


ما شرایط امنی را در کشور داریم و این با همکاری همه مردم اتفاق افتاد. ما یک زخمی به بدن ملی مان وارد شده که آن هم باید علاج شود مثل رسیدگی به وضع افرادی که در زندان هستند و بعد رسیدگی به افرادی که در این جریانات آسیب دیدند. نکاتی که آقای هاشمی در نماز جمعه گفتند، بسیار فرمول خوبی بود که هم دلسوزانه و هم بسیار معقول است بنابراین اول از هر چیز ما همگی باید رفتار قانونی را بپذیریم و آقای موسوی هم باید این فرمول را بپذیرند حتی اگر قانون را خیلی بد بدانند. هیچ قانونی از آسمان نیامده و اینها قوانینی است که ما با انتخابات خودمان ساختیم. محور دوم پیشنهادهای آقای هاشمی هم تاکید داشت باب مناظره باز شود. مناظره بسیار خوب است اما لازم نیست حتماً آقای موسوی با احمدی نژاد مناظره کند. من بین داشتن نظر روشن و اینکه ما با کسی مخالف خودمان صحبت کنیم، تفاوت قائلم و معتقدم آنهایی که نظرشان را روشن نمی گویند، در عمل تحمل شان کم است. به نظر من مناظرات سیاسی یکی از کارهای بزرگ صدا و سیما بود. البته ما آدابش را بلد نبودیم و رعایت نکردیم. پیشنهاد سوم آقای هاشمی پیرامون زندانیان بود که با تسامح هم با آنها برخورد کنیم. حکومت امنیت می خواهد. ما از امتیاز دادن به نیروهای معترض ضرر نمی بینیم.

-اجازه دهید باز برگردیم به پرسش قبلی چرا که هنوز متوجه این همه حمایت شما از آقای احمدی نژاد نشده ام.

بحث من از روز اول امنیت ملی بود و وقتی این مساله مطرح می شود، وظیفه همه ما است که محکم پا به میدان بگذاریم و دست خارجی ها را کوتاه کنیم. بعد از آن، موضوع ابعاد داخلی پیدا می کند که خب راه حلش را پیدا می کنیم. وقتی عصبانیت ها کم می شود، همه بهتر می توانیم به امنیت ملی فکر کنیم. البته مشی من این است که ما موضع روشن سیاسی داشته باشیم و ملی کار کنیم. آقای احمدی نژاد نیز مسوولیت هایی دارد اما معتقدم باید به تمام مسائلی که وجود دارد واقع بینانه نگاه کرد. اشکال کار ما این است که از خیلی چیزها سرسری رد می شویم.

-بنا بر گفته هایتان نگرانی شما در کل مقوله امنیت ملی است و می گویید به همین خاطر از نامزدی احمدی نژاد حمایت کردید. اما آیا فکر نمی کنید نوع برخورد رئیس دولت نهم با فرامین رهبری که قبل از انتخابات وجود داشت و اخیراً هم سر داستان معاونت اولی مشایی مجدداً به شکل دیگری تکرار شد لطمه بیشتری به مقوله امنیت ملی ایران بزند؟


شخصیت آقای خامنه یی به عنوان یک شخصیت فرهیخته مطرح بوده که پشتیبان همه نیروهاست یعنی همه نیروها از گرفتن مشورت از ایشان بهره زیادی می برند. اصولاً خیلی عاقلانه است که از شخصیتی مثل رهبری در امور جاری بهره گرفت و بسیار بی عقلی است که آدم بزرگان مملکت را رها کند و از آنها کمک نگیرد. دیگر اینکه در مورد گوش به فرمان بودن، رهبر معظم انقلاب احتیاج ندارد کسانی فقط از ایشان اجازه بگیرند و اصلاً مقام رهبری کلاً افرادی را که خوشفکرند و گاهی روی نظرشان ایستادگی می کنند، دوست دارد و انسان های فقط حرف پذیر را دوست ندارند اما ما اینجا با یک وظیفه شرعی، قانونی و اخلاقی روبه رو هستیم. من معتقدم آقای احمدی نژاد برای انتصاب معاونان خود خیلی خوب بود که مشورت می کردند. هیچ کس از مشورت با رهبری مثل آیت الله خامنه یی پشیمان نمی شود چرا که ایشان فردی اهل استدلال و منطق است. آقای احمدی نژاد هم باید این مشورت را انجام می داد و حتی بهتر بود با روسای قوه قضائیه و مجلس و سایر بزرگان نظام هم مشورت می کرد چرا که حکومت یک امر کاملاً تجمعی است. اشکال دوم راجع به آقای مشایی این است که حساسیت های زیادی از قبل متوجه ایشان بود. البته من اصلاً نمی خواهم راجع به شخص او صحبت کنم. خود من نیز دوستش دارم اما آدم وقتی می خواهد حکومت تشکیل دهد مهم اصل کار است. مهم این و آن نیست. به همین خاطر به نظرم انتخاب آقای مشایی به عنوان معاون اول اشتباه بود. نکته سوم اینکه وقتی نظر مقام معظم رهبری آمد، اینجا یک وظیفه شرعی و قانونی ایجاد می شود و من اگر جای آقای احمدی نژاد بودم، در همان ساعت به رهبری نامه می نوشتم و می گفتم مبنی بر دستور مبارک جنابعالی حکم قبلی من کان لم یکن شده. انتظار ما و همه مردم ایران، چه کسانی که به ایشان رای داده اند و چه کسانی که رای نداده اند از آقای احمدی نژاد همین بود. ما چند نفر مثل آقای خامنه یی با این سوابق و بینش در این مملکت داریم؟ آقای خامنه یی از نواندیشان دینی این کشورند. از همه اینها فراتر مقام معظم رهبری یک اشکال مهم را در دولت نهم می خواهند علاج کنند. مشایی فقط علامتش است و آن این است که تصمیم سازی دولت نهم باید به مدار تصمیم سازی در شأن یک دولت بازگردد و این باید تصحیح شود. تصحیحش برای آقای احمدی نژاد بسیار برکت دارد.

-فکر می کنید آقای احمدی نژاد حاضر می شود تن به این کار بدهد؟


صحبت حاضر بودن نیست بلکه یک ضرورت است؛ یک ضرورت اخلاقی، شرعی و قانونی و باید همه به احمدی نژاد کمک کنیم. در همین راستا معتقدم اقدام بعدی دولت مبنی بر برکناری وزرا اقدام درستی نبود و ناشی از یک ناراحتی یا عدم تعادل روحی است. چه نصب و چه عزل وزیر اطلاعات اقدام و پروسه یی با آثار جنبی است که باید با احتیاط انجام شود. در کشورهای دیگر هم اگر بخواهند رئیس امنیتی کشور را جابه جا کنند، ماه ها راجع به آن صحبت می شود. عزل های ناگهانی، شوک های امنیتی به کشور وارد می کند. مضاف بر اینکه از زمان حضرت امام (ره) حالا حوزه های مهم مملکتداری همواره با مشورت و تایید رهبری انجام می شود که این سیره امام بوده که بعد از امام هم ادامه داشته است. به نظرم برخورد با وزرا به هر دلیلی حتماً به وجهه آقای احمدی نژاد ضربه زده، به منافع ملی ما ضربه زده، به آرامش کشور هم ضربه زده و در غربی ها دوباره ایجاد امید کرده که گویی در ایران یک دعوای جدید در حال رخ دادن است. با این حال اینکه غربی ها احساس کنند رئیس جمهور ما جلوی رهبری می ایستد، غلط است اما به خاطر اقدامات نامتناسب رئیس جمهوری آنها این سیگنال ها را دریافت کرده اند لذا آقای احمدی نژاد باید هر چه زودتر به دول غربی ثابت کند ایشان در عمل نیز از پیروان سرسخت مقام معظم رهبری هستند و دستورات و نظرات ایشان را نه فقط ابلاغی بلکه ولایی پیگیری خواهند کرد تا دشمن هرگز فرصت ایجاد غائله دیگری را نیابد.

-اما نگفتید چرا نشانه های عدم توجه رئیس دولت نهم به دستور رهبری و هزینه زایی این موضوع برای امنیت ملی کشورمان را جدی نگرفتید مثل چالشی که توسط آقای احمدی نژاد برای انتقال سازمان حج و زیارت به سازمان میراث فرهنگی پیش آمد؟

آن زمان هم انتقادات وسیعی از سوی جناح اصولگرا درباره ریاست سازمان حج و زیارت صورت گرفت بنابراین این کار انتقادات تندی در پی داشت ک ما باید آن را اصلاح کنیم. معتقدم آقای احمدی نژاد به سرعت اشتباهاتش را جبران می کند. اشکالی در کار دولت ایجاد شده و من هم صریحاً نظرم را اعلام کرده ام ولی امید دارم و نهایت تلاشم را هم برای بهبود وضعیت انجام می دهم.
 
 


نظر بدهید

لینک ثابت - نوشته شده توسط Abolfazl sedghi در سه شنبه 88 مرداد 13 ساعت ساعت 6:43 عصر