چرا روشن‌فکری دینی به تبیین اخلاق روی آورده است؟

 متن زیر خلاصه ای از  مقاله برادر عزیزم مسعود صادقی دانشجوی دکتری فلسفه اخلاق میباشد که در شرایط کنونی دانستن آن بسیار ضروری است تا جوانان ما با نام اخلاق به دام  نو اندیشان دینی نیفتند که آنها به نام عقل به فقه  ونقل نامهربانی میکنند به نحوی که در پایان کار چیزی از دین باقی نمی ماند آنها میخواهند به نام اخلاق مرجعیت فقیهان را کم رنگ کنند و سکولاریزم دینی را رواج دهند 

  چند سالی است که اخلاق سکه‌ی رایج بازار روشن‌فکری دینی گشته و تقریباً همه‌ی حجره‌داران این راستا از بازار افکار، اخلاق را دست‌مایه‌ی کار قرار داده‌اند. از یک سو شبکه‌های اجتماعی شاهد حضور کسانی چون فنایی و نراقی و دباغ است که با همه‌ی نقاط اختلاف و افتراق بر یک عنصر تأکید می‌کنند و آن ضرورت ارتقای نظری و عملی اخلاق و تقدم آن بر دین و دین‌ورزی است و از دیگر سو، بازار خطابه‌ها و مصاحبه‌های اخلاقی این صنف از متفکران روزبه‌روز در حال افزونی است.

چرایی میل روشن‌فکران دینی به اخلاق‌پژوهی

بی‌گمان وقتی یک متفکر به تنهایی تصمیم به تغییر جهت می‌گیرد به آسانی نمی‌توان رفتار او را نیت‌خوانی کرد؛ اما وقتی پای یک جریان در میان باشد، تحلیل این تغییر جهت هم آسان‌تر است و هم موجه‌تر. از لابه‌لای آثار و گفتار روشن‌فکران دینی دست‌کم 4 دلیل عمده را می‌توان برای محور و مدار قرار دادن اخلاق پی گرفت:

توجیه و تبیین سکولاریسم

به تشخیص روشن‌فکران دینی، در جوامعی دینی چون ایران، نمی‌توان/ نباید سکولاریسم را با تحقیر دین به ارمغان آورد؛ زیرا طبیعی است که این امر، واکنش عمومی را در پی خواهد داشت و راهی به دهی نخواهد برد. چاره این است که این جماعت به جای تحقیر دین به تکریم اخلاق بپردازند و برای جدایی دین و دولت از پیوند اخلاق و دولت دفاع کنند. اگر در ذهن برخی دین‌داران، حکمتِ حکومت دینی بر مبنای اخلاقی ساختن سیاست و تطهیر آن است اکنون با این راهبرد، ظاهراً سکولاریسم جامه‌ای نو به تن کرده است؛ زیرا اگر دین را پس می‌زند، در عوض راه اخلاق را پیش می‌گیرد. پاره‌ای از روشن‌فکران دینی با مرادف گرفتن اخلاق اجتماعی با اخلاق سکولار دقیقاً چنین هدفی را پی می‌گیرند. گویی اخلاق دینی یک اخلاق فردی است و توان سامان دادن روابط میان فردی و اجتماعی و فرااجتماعی را ندارد و ناگزیر باید پای اخلاقی را به میان آورد که از این دین و آن آیین فراتر رفته و عهده‌دار انتظام بخشیدن به احوال آدمیان شود. طبیعی است وقتی اخلاق باید اجتماعی باشد و اخلاق اجتماعی نیز باید سکولار بماند در نتیجه حکومتی که موظف است میان گبر و پارسا و مسلم و ملحد، قضاوت و مدیریتی منصفانه کند، محتاج قاعده و شاکله‌ای سکولار خواهد بود، در واقع روشن‌فکران دینی در حال تبیین و حتی تزیین اخلاقی سکولاریسم هستند.  

معرفی جایگزینی برای فقه

روشن‌فکران دینی هیچ‌گاه نیاز به فقه را انکار نکرده‌اند؛ اما چون فقه را محتاج اجتهاد در اصول می‌دانند و غالب فقیهان را در طریقی غیر از طریق خود می‌بینند، عملاً می‌کوشند تا اخلاق را به تکیه‌گاهی محکم در برابر فقه مبدل سازند. بی‌گمان بسیاری از هواخواهان روشن‌فکری دینی تحت تأثیر این جریان، نگاهی نومیدانه به فقه و فقیهان دارند و ازهمین‌روی در پاره‌ای از امور شخصی و انتخاب‌های فردی سرگردان مانده و در پی «حکم» می‌گردند. روشن‌فکران می‌دانند که این جماعت را نمی‌توان برای تشخیص پسند و ناپسند و حلال و حرام رها کرد و به همین دلیل چه بهتر که به حیرانی آن‌ها پایان داده و از اخلاق استمداد بجویند که هم امکان صدور فتوا را تدارک می‌بیند و هم خاطرِ از فقه بریدگان را تسکین می‌بخشد.

کسب وجاهت اجتماعی

نه فقط اخلاقی بودن بلکه حتی از اخلاق دم زدن نیز مایه‌ی وجاهت است. طبیعی است که وقتی روشن‌فکران دینی در برابر قاطبه‌ی روحانیت قرار می‌گیرند در معرض اتهام سست ایمانی یا حتی دین‌ستیزی قرار می‌گیرند، ازهمین‌روی نه فقط اتصاف به اخلاق بلکه داعیه‌داری حمایت از آن می‌تواند این کاستی را تا حدی جبران کند. بدیهی است که مسلح شدن این جماعت به اخلاق به آن‌ها اجازه می‌دهد به جای آنکه چون گذشته مدافع و در معرض انگ‌های رنگارنگ باشند که چرا فلان حکم فقهی را نقض می‌کنی، این بار همچون مهاجمی باشند که به فقه می‌تازد که چرا فلان حکم اخلاقی را زیر پا نهاده‌ای

کسب اتوریته‌ی معرفتی

 یکی از پرسش‌های خطیر در برابر روشن‌فکری دینی این است که اساساً دلیل قبول آرای روشن‌فکران دینی چیست؟ چرا یک متدین باید رأی روشن‌فکران دینی درباره‌ی مقوله‌ای خاص را بر رأی فقیهان ترجیح دهد؟ فقیهان می‌توانند به پشتوانه‌ی کتاب و سنت ادعا کنند که حق دارند احکام مستخرج از آن را بر مقلدان خویش فرض بدانند؛ اما روشن‌فکران دینی بالاخص برای نظرات بعضاً شاذ و بی‌سابقه‌ی خویش چه متکایی دارند؟ به نظر می‌رسد رویکرد روشن‌فکران دینی به اخلاق، تلاشی برای یافتن این پشتوانه و مرجعیت و اتوریته است. تقریباً کمتر کسی است که علاوه بر اخلاقی بودن، دلیل دیگری هم برای روایی یک حکم هنجارین طلب کند. بر همین مبنا روشن‌فکران دینی می‌توانند/ می‌خواهند با تمسک به احکام اخلاقی برای خود برج و بارویی مستحکم دست‌وپا کنند و به جای نقد درونی روش‌ها و سنت‌های فقهی و چشم دوختن به معدودی از فقیهان نوگرا، این بار از بیرون و در میدانی دیگر وارد زندگی متدینان شوند. از این پس روشن‌فکران دینی هم فتوا صادر می‌کنند و استفتاء می‌شوند و هم بر فقه و فقیهان بیش از پیش می‌شورند؛ اما نه از مجرای سیاست بلکه از طریق اخلاق و به نام آن.

....................................................

در پایان بی‌آنکه بخواهم مرتکب اشتباهی به نام پیش‌بینی شده باشم، گمان می‌کنم که روشن‌فکریِ دینی را آفتی دیگر تهدید می‌کند که شاید بتوان از آن پیشگیری کرد، این آفت، بااخلاق، بی‌اخلاقی کردن و از آن به‌عنوان آلت و اهرمی برای جذب مردم بهره گرفتن است. البته یکی از کارکردهای اخلاق در همین مردم‌داری‌ها خود را نشان می‌دهد؛ اما خوش‌اخلاقی یک تاجر طماع که سودای سود دارد کجا و اخلاق نیکوی کسی که قصدی جز اخلاقی شدن مردمان ندارد کجا  



نظر بدهید

لینک ثابت - نوشته شده توسط Abolfazl sedghi در پنج شنبه 92 اسفند 22 ساعت ساعت 1:53 عصر