la politique |
هاشمی به دنبال احیای فتنه سال 88
به گزارش جهان، آقای هاشمی رفسنجانی روز دوم آبان ماه سخنان خود را درباره انتخابات مجلس نهم صریح تر کرد و در دیدار جمعی از روزنامهنگاران گفت: اگر به مُرّ قانون اساسی و قانون انتخابات به درستی و به دور از دخالت سلایق شخصی و جناحی عمل شود، انتخابات پیش روی کشور با شفافیت و سلامت و عدالت برگزار خواهد شد. وی همچنین تصریح کرد: راه درست این است که مردم احساس کنند مسئولان به رأی و حق سیاسی آنان احترام میگذارند. اما سخنرانی بی پرده آقای هاشمی و "تردید افکنی" او درباره انتخابات مجلس نهم در دیدار شورای مرکزی حزب اصلاح طلب مردم سالاری ایراد شد. او در این دیدار با اشاره به اینکه مردم چیزی جز این نمیخواهند که در سرنوشت و آینده خود تأثیرگذار باشند، گفت : مردم میخواهند رأیشان تأثیرگذار باشد و تزئینی نباشد. درست در همین حال رسانه های اپوزیسیون نوشتند که محمد خاتمی گفته است نباید رای مردم "تزئینی" باشد. بر اساس این گزارش، خاتمی در دیدار با جمعی از مردم سیستان بلوچستان گفت که "می توانیم بگوییم جمهوری اسلامی داریم ولی رأی مردم در آن اثری ندارد و تزئینی استتطابق اظهارات و رویکرد آقای هاشمی و خاتمی این گمان را تقویت کرد که آنان در حال پیگیری یک "پروژه مشترک" جدید هستند؛ پروژه ای که به دلیل شباهت های آن با ادعای "تقلب" سال 87 و 88، یادآور عملکرد آقای هاشمی و اصلاح طلبان در ماه های پیش از انتخابات ریاست جمهوری است. هرچند بخشی از فعالان سیاسی از تلاش های مخفی و مشکوک جریان انحرافی برای اثرگذاری بر انتخابات مجلس نهم سخن گفته و معتقدند سران این گروه منحرف درصدد فرستادن نیروهای خود به خانه ملت هستند اما رویه ای که آقای هاشمی و برخی از سران اپوزیسیون در پیش گرفته اند بی شک مخدوش کردن امانتداری و چهره نظام و زیر سوال بردن اصل انتخابات است؛ رویه ای که همگان پیامدهای ناگوار آن و اغتشاش جریان شکست خورده را پس از انتخابات خرداد 88 به چشم دیدند. در واقع به نظر می رسد که آقای هاشمی خلاف تاکیدش بر "ترمیم اعتماد مردم" در حال پیمودن مسیر اعتمادزدایی از نتیجه انتخابات و امانتداری نظام است. در جریان انتخابات ریاست جمهوری دهم نیز آقای هاشمی از ماه ها پیش به میدان آمد و به صورت مکرر مشابه سخنان امروزش را درباره انتخابات مورد تاکید قرار می داد. او درست شش ماه و ده روز قبل از انتخابات 22 خرداد 88 در حرکتی تامل برانگیز "تردید افکنی" در نتیجه انتخابات را آغاز کرد؛ آنجا که در همایش جنجالی 30 سال قانونگذاری گفت: اگر مردم احساس کنند رأیشان در سرنوشت آنان بیاثر است و متولیانی پیدا شوند که رأی آنها را هر جوری که میخواهند، بخوانند آنگاه دلسرد میشود، چون مردم مسلمانند و هیچ وقت به کشور خیانت نمیکنند. با وجود هشدارهای رهبر معظم انقلاب درباره "متزلزل و خدشهدار" نکردن انتخابات ریاست جمهوری دهم که در نخستین روز سال 88 در اجتماع پرشکوه زائران امام رضا مطرح شد، اصرار رئیس مجمع تشخیص بر طرح این موضوع آن هم چندین ماه پیش از انتخابات، بویژه در خطبه های نماز جمعه ادامه یافتتداوم این رویکرد خطر آفرین، رهبر انقلاب را بر آن داشت تا 9 روز بعد البته این بار با لحنی صریح تر مانع از "تردید پراکنی" بین مردم شودحضرت آیتالله خامنهای در روز نهم اردیبهشت، در جمع پرستاران، معلمان و کارگران، مخاطب سخنانشان را «برخی دوستان بیانصاف» نام گذاشتند و فرمودند: متأسفانه برخی دوستان بیانصاف و کسانی که جزو ملت هستند و توقع دارند مردم به آنها توجه کنند با ناسپاسی علیه ملت حرف میزنند و با تکرار حرف دروغ دشمن سلامت انتخابات را زیر سؤال میبرندبا این حال، "تردید آفرینی" و "القای از دست رفتن اعتماد" مردم به نظام، همچنان ادامه یافت و پس از آغاز فتنه 88 و در آخرین خطبه های نماز آقای هاشمی به اوج رسید در نتیجه این رویه و مواضع جنجال آفرین آقای هاشمی بود که وی از سوی افکار عمومی عمومی، فعالان دانشجویی و اصولگرا به مخدوش کردن اعتماد مردم، تردید افکنی میان آنان و حمایت از جریان فتنه متهم شد و در مناسبت های مختلف از جمله در حماسه 9 دی ماه 88 مورد اعتراض مردم قرار گرفت البته اعتراضات مردمی هم باعث اصلاح مواضع رئیس مجمع تشخیص مصلحت نشده و او هرگز هراسی از ماندن در کانون انتقادات به خود راه نداده است به گونه ای که وی در آستانه دومین سالگرد انتخابات ریاست جمهوری دهم و نیز در هفته های اخیر بار دیگر رویکرد سابق خود را پی گرفته است. شاید در همین راستا بود که آقای هاشمی روز گذشته با مجمع محقیق و مدرسین حوزه علمیه قم، از گروه های حامی جریان فتنه، دیدار کرداما آقای هاشمی که در سخنانی مکرر این روزها بر از دست رفتن اعتماد مردم و لزوم ترمیم آنان تاکید کرده است به این سوال پاسخ نداده است که چه کسی برای نخستین بار "بذر تردید" و "بی اعتمادی" را در دل مردم کاشت و پس از انتخابات به حمایت از جریان فتنه گر پرداخت؟ و آیا راهکار بهتر برای تقویت اعتماد مردم، عزم آقای هاشمی و خواص همسو به اصلاح رفتار و رویکرد خود در چند سال اخیر نیست؟ باتوجه به رویدادهای دو سال اخیر از جمله ماجرای تغییر رئیس مجلس خبرگان به نظر می رسد آنچه از دست رفته اعتماد مردم به برخی جریان ها و شخصیت هاست نه نظام؛ اعتمادی که به گفته خود آقای هاشمی ترمیم آن ضروری است البته شاید منظور آقای هاشمی از "مردم" حامیان جریان فتنه باشد که اگر اینگونه باشد نیازی به نوشتن درباره آن وجود ندارد در هر صورت روشن است که نباید از رویکرد این روزهای آقای هاشمی و دوستانش بسادگی گذشت زیرا اصرار رئیس مجمع تشخیص مصلحت بر پیش کشیدن موضوع "تزئینی" بودن رای مردم و احیای رویکرد سال 87 و 88 از پروژه ای حساس حکایت دارد که نیازمند توجه ویژه مسئولان، فعالان سیاسی و دانشجویی و رسانه های در این باره است. حتی اگر مواضع او "سخنانی هرچند نادرست" از زبان یک دلسوز نظام توصیف شود نیازمند دادن تذکرات لازم است
لینک ثابت - نوشته شده توسط Abolfazl sedghi در پنج شنبه 90 آبان 5 ساعت ساعت 10:59 صبح
اختلاسهای بزرگ جهان به روایت آمار
اول :کلاهبرداری شصت و پنج میلیارد دلاری «برنارد مدوف»، از بزرگترین اختلاسهای تاریخ بود. مدوف متهم به بزرگترین کلاهبرداری در وال استریت دو سال پیش به حداکثر مجازات، یعنی 150 سال حبس محکوم شد. وی که قبلا رئیس غیر اجرائی بورس نزدک بود، پس از اعلام دخالت در 11 فقره اتهام از جمله کلاهبرداری در بازار سرمایه، پولشویی و ارائه مدارک نادرست، بازداشت شد. نامبرده متهم به اختلاس و کلاهبرداری شصت و پنج میلیارد دلاری از سرمایهگذاران درنقاط مختلف جهان است، پرونده مذکور انتقادهای بیشماری را متوجه کمیسیون بورس و اوراق بهادار آمریکا نیز کرده است
دوم: مدیرعامل سابق شرکت نفتی روسی، «میخائیل خودوروفسکی» به همراه شریکش «لبدف»، به اتهام سرقت و فروش دویست وهجده میلیون تن نفت از سوی دادگاه مسکو سال پیش محکوم شدند. پرونده لبدف، رییس بانک مناتپ مسکو و خودوروفسکی از سال دو هزار ونه در جریان است
سوم:«دومینیک دوویلپن»، نخست وزیر سابق فرانسه که با شکایت سارکوزی به دادگاه معرفی شد، متهم به دریافت کمیسیون در پرونده فروش اسلحه به کشورهای آفریقایی است او به تازگی تبرئه شده است. دو سال قبل سارکوزی به دلیل اظهارات دوویلپن که گفته بود رییس جمهور فرانسه چند سال پیش در پرونده فروش اسلحه به کشورهای آفریقایی کمیسیون دریافت کرده بود، با شکایت سارکوزی در پرونده کلیراستریم تحت پیگرد قضایی قرار میگیرد. سرانجام هفته پیش دوویلپن از اتهام دریافت کمیسیون 20 میلیون دلاری از روسای جمهوری کشورهای آفریقایی طی سالهای 1997 تا 2005 تبرئه شد
چهارم:رئیس جمهوری سابق فرانسه (ژاک شیراک) متهم به ایجاد 25 شغل سوری در زمان صدارتش به عنوان شهردار بوده است. درآمدها و مزایای ناشی از این شغل به حساب حزب متبوع شیراک و هزینههای انتخاباتی او میرفت. او متهم به سوء استفاده از درآمدهای دولتی است که هنوز پرونده وی در محاکم پاریس در جریان است
پنجم:«بانک گلدمن ساش» نیز سال گذشته از سوی دادگاه انگلستان به پرداخت 20 میلیون لیر استرلینگ (بیست میلیون یورو) متهم شد. این بانک به دلیل تقلب و ورود به تولید و تجارت یک محصول در آمریکا و پنهان کردن این مسئله از مقامات انگلستان به پرداخت این جریمه محکوم شد
ششم: «سوهارتو»، دیکتاتور اندونزی در طول سه دهه حکومت خود در اندونزی مبلغ 35 میلیارد دلار اختلاس کرد که پانصد میلیون دلار آن پولهایی بود برای کمک به قشر ضعیف اندونزی در نظر گرفته شده بود
هفتم:«فردیناند مارکوس»، رییس جمهور فیلیپین( 1972-86) که گفته میشود همسرش 3000 جفت کفش در کلکسیون خانگی خود نگهداری میکرد، در طول حکومتش 10 میلیارد دلار پول از کشورش خارج و در بانکهای سوییس نگهداری میکرد. چهارده سال بعد از مرگش، بانکهای سوئیس مبلغ 657 میلیون دلار از داراییهای او را به مقامات فیلیپینی باز گرداندند
هشتم: «موبوتو سس سکو»، رییس جمهور جمهوری دمکراتیک کنگو ( 1965- 1997) در زمان 32 سال حکومتش دوازده میلیارد دلار از کمکهای صندوق بین المللی پول را برای منافع شخصی خود هزینه کرد
نهم: در سال 2003 در فرانسه در حدود 37 نفر به اتهام دریافت رشوهای به مبلغ 400 میلیون دلار از سوی گروه نفتی «الف آکیتن» محکوم شدند. به گفته رییس شرکت مذکور، این پول برای هزینههای انتخابات ریاست جمهوری صرف شده است. در سال دو هزار و سه، رونالد دوماس، وزیر خارجه فرانسوآ میتران، که یکی از متهمین اصلی این پرونده ضمن اعلام بی گناهی از این اتهام گفت که هیچ پولی از سوی این شرکت نفتی دریافت نکرده است
دهم: در فوریه 2005 دادگاه تل آویو «امری شارون»، پسر آریل شارون را به اتهام سوء استفاده از منابع مالی حزب ( به مبلغ یکصدو سه میلیون دلار) برای هزینههای انتخاباتی محکوم کرد
یازدهم:در ماه اخیر به نقل از نیویورک تایمز، دو نفر در آمریکا به اتهام سوء استفاده 5/2 میلیون دلاری از یک پیش دبستانی بازداشت شدند. بنا به گزارشات، این زن و شوهر با نام تهیه تغذیه برای مراکز پیش دبستانی در چند منطقه همچون منهتن، بروکلین و کوئینز، 5/2 میلیون دلار اختلاس کردهاند. این پرونده بزرگترین پرونده فساد مالی در مراکز آموزشی آمریکا به شمار میرود که به دنبال شکایات شماری از مدیران مراکز پیش دبستانی مبنی بر عدم دریافت تغذیه کافی و مورد قرار داد، به جریان افتاده است
دوازدهم:یکی از داغ ترین و بزرگترین پروندههای فساد مالی که این روزها به سوژه خبری رسانه داخلی و برخی از رسانههای خارجی تبدیل شده است، موضوع اختلاس 1800میلیارد تومانی مربوط به «شرکت توسعه سرمایه گذاری امیر منصور آریا» میباشد که در رسانهها به اختلاس سه هزار میلیارد تومانی مشهور شده است
لینک ثابت - نوشته شده توسط Abolfazl sedghi در چهارشنبه 90 مهر 6 ساعت ساعت 9:53 صبح
جریان انحرافی از زبان حجت السلام سقای بی ریا
بنده از زبان آقای احمدی نژاد شنیده ام که ایرانیان هیچ گاه بت نپرستیده اند و همیشه موحد بوده اند و دیگر اینکه ایرانیت از اسلامیت برتر و ریشه دارتر است
به گزارش جهان حجت الاسلام سقای بی ریا نماینده سابق رییس جمهور در امور روحانیت در گفت وگو با روزنامه قدس مطالب مهمی در باره مشایی، احمدی نژاد و مکتب ایرانی بیان کرد که از خوانندگان محترم وبلاگ دعوت میشود اهم سخنان آقای بی ریا را در ذیل مطالعه فرمایند
مشایی این تعبیر را داشت که «اگر ایرانی ها نبودند، اسلام در ناسیونالیسم عربی دفن شده بود» این مثل آن است که گفته شود ایرانیان نجات بخش اسلام شده اند و چهره جدیدی را به اسلام پوشانده اند؛ این نوع تعبیرها اسلام را وامدار ایران معرفی می کند و جریان انحرافی و مشایی از این تعابیر استفاده می کنند
بنده از زبان آقای احمدی نژاد شنیده ام که ایرانیان هیچ گاه بت نپرستیده اند و همیشه موحد بوده اند و دیگر اینکه ایرانیت از اسلامیت برتر و ریشه دارتر است. یکی از القائاتی که جریان انحرافی بعد از بیداری اسلامی داشت و احمدی نژاد آن را به نقل از مشایی بیان کرد این بود که گفت ما تمدن اسلامی و امت اسلامی نداریم
مکتب ایرانی توجیهات خاص خود را دارد. آنها بیان می کنند منظور از مکتب ایرانی آن نوع مکتبی است که از ایران صادر می شود و ایرانی ها آن را به مردم جهان معرفی می کنند. بنده با این آقایان بحثهایی داشتم و گفتم شما که مکتب ایرانی را مطرح می کنید، این مکتب در مصر کارگشا نیست، چون اسم ایران بر روی این مکتب گذاشته شده است. مکتب ایرانی دافعه ایجاد می کند و بنده نیز به آنها، نحوه، نوع برخورد و ادبیات حضرت امام خمینی و امام خامنه ای را یادآور شدم که آنها همیشه اسم اسلام را آورده اند و بدین واسطه ایران عزیز شده است و این افراد در برابر این سخن و منطق امام و رهبری پاسخی ندارند؛ البته برخی از افراد دیگر هم در هیأت دولت بودند ولی این افراد منطق نداشته و همه از القائات مشایی است
افکار جریان انحرافی عناصری دارد که هنگامی که کنار یکدیگر گذاشته می شود، در حقیقت انقلاب اسلامی را تضعیف می کند و متأسفانه آقای احمدی نژاد بدون توجه به لوازم اینها، آنها را تکرار نموده و نقل می کند و ما نیز مشاهده می کنیم که در همین مرحله بیداری اسلامی تحلیلی عنوان شد و این افراد بیان کردند که تحلیل ما این است که این حرکتها کار خود آمریکایی هاست
افکار جریان انحرافی اومانیستی، ملی گرایی و ضد روحانیت است و اینها عناصری است که بین اصلاح طلبان و مشایی مشترک است، منتهی با شیوه های مختلف. اصلاحات گذار از سنت به مدرنیته را بیان می کنند و جریان انحرافی به دنبال این است که فکر و قالب را نگهداشته و آن را از درون تهی کنند و در عمل به صورت آهسته پوسته کنار گذاشته شود و در نهایت که می گویند مکتب ایرانی، ایرانیت آن تقویت می شود تا ایرانیت باقی مانده و اسلام از بین برود. لذا مشاهده می کنیم که مکتب ایرانی گفته می شود به دنبال آن منشور کوروش عنوان میشود و صحبت از جوهره ایرانیت می شود و اینها همه انحراف است
مشایی عملاً به موضوع حجاب بی اعتنایی می کند و القای بی اعتنایی دارد و عنوان می کند که این مسایل مهم نیست و مسأله ربا در جامعه از اهمیت بیشتری نسبت به این موضوع برخوردار است
آن چیزی که در حرکتهای جریان انحرافی مشاهده می شود، هدفش این است که روحانیت و ولایت فقیه کنار گذاشته شود. آنها در ظاهر بیان می کنند که ما ولایت فقیه را قبول داریم، منتهی ولایت فقیهی را قبول دارند که برای زمان غیبت است و مدعی هستند الان چون ما در قرب ظهور(ظهور صغری) هستیم، به ولایت فقیه نیازی نداریم
جریان انحرافی ادعا می کند که متوجه می شود که «مرضی امام زمان» چیست و گاهی نسبت به این اصول ادعای کلی دارد که بیان می کند خداوند متعال در قرآن می فرماید «کسانی که در راه ما مجاهده می کنند، ما راه را به آنها نشان می دهیم» و این ادعای کلی را دارند و وقتی به آنها گفته می شود این برداشت اشتباهی است، بیان می کنند که امام زمان در حال تدبیر امور است و این تعابیر کلی را برای عوام ذکر می کند.
مشایی به عنوان عنصر اصلی جریان فتنه در قضایای جزئی به سران مدیران اجرایی القا نموده و می گوید که امام زمان اکنون فلان خواسته را دارد، گاهی اوقات هم مواردی پیش آمده که خواسته های او با سخنان مقام معظم رهبری در تضاد بوده است
به عنوان مثال مقام معظم رهبری راجع به اینکه آقای احمدی نژاد در مناظره اسم شخصی را نیاورد تأکید داشته اند، اما احمدی نژاد اسم آورد. بعدها هم گفت تنها کسی که به من گفت اسم افراد را بیاورم مشایی بود؛ حالا مشایی چه طوری بیان می کند که احمدی نژاد باید این کار را بکند، دیگر برای ما روشن نیست. خلاصه اینکه مشایی نقل می کند که من در حالت معنوی که قرار گرفتم یقین کردم که امام زمان می خواهد که احمدی نژاد اسم افراد را بیاورد. این در حقیقت همان مفهوم و اصطلاح بابیت است که در برابر ولایت فقیه مطرح می شود
لینک ثابت - نوشته شده توسط Abolfazl sedghi در پنج شنبه 90 شهریور 17 ساعت ساعت 11:52 صبح
چرا باید بگوییم امام خامنه ای
غربیها با سه کلید واژهی آزادی، دموکراسی، و حقوق بشر افکار عمومی را اداره میکردند. شرقیها با دو کلید واژهی مبارزهی پرولتاریا با امپریالیسم و برابری. امام پنج کلید واژهی قرآنی را در مقابل آن پنج کلید واژه قرار دادند
اصل «امامتمحوری» مهمترین کلید واژه بود. سیستم امت-امامت حرف جهانشمول اسلامی بود که در عرصهی سیاست احیا شد. ده سال هر کاری کردیم، یک رسانهی غربی پیدا شود که بگوید «امام خمینی»، نشد! همه میگفتند «آیتالله خمینی»
سال 59 به یکی از اساتید یهودی آلمان گفته شد «استاد! چرا رسانههای شما نمیگویند امام خمینی؟». خندهای کرد و گفت «آخر ما بعضی چیزها را متوجه شدیم!». کیفش را باز کرد و یک کتاب درآورد. ترجمهی آلمانی کتاب «ولایت فقیه» امام بود. گفت «آقای خمینی یک تئوری جهانی دارد. وقتی ما بگوییم "امام"، ایشان بین کشورهای دنیا شاخص میشود. چون کلمهی "امام" قابل ترجمه نیست. ولی وقتی بگوییم "رهبر"، این کلمه در فرهنگ غرب بار منفی دارد. دیگر ما ایشان را کنار استالین و موسیلینی و هیتلر قرار میدهیم. کلمهی "رهبر" به نفع ما و کلمهی "امام" به نفع آقای خمینی است. از طرف دیگر اگر ایشان یک جایگاه دینی دارد، ما به ایشان میگوییم "آیتالله"، اما "امام" یک بار معنوی دارد! از طرفی ایشان آن طور میشود امام امت اسلامی که مسلمانهای دنیا را دور خودش جمع بکند!». با این صراحت این را گفت
یک رسانهی غربی یا شرقی را پیدا نمیکنید که گفته باشد «امام خمینی». آن موقع ما امتحان کردیم رسانههای غربی آیا میپذیرند ما یک آگهی بدهیم به نام «امام خمینی»؟ میخواستیم شصت هزار مارک بدهیم که یک آگهی چاپ کنند، قبول نکردند
شهریور 58 که در مجلس خبرگان قانون اساسی شهید بهشتی کلمهی امامت را در قانون اساسی گذاشت، ریاست آن مجلس با آقای منتظری بود. امام خمینی گفت شما نمیتوانی مجلس را اداره کنی، برو کنار، آقای بهشتی اداره کند. وقتی شهید بهشتی آمد اصل پنجم را مطرح کند که ولی فقیه نائب امام زمان و امام امت اسلامی است، کشور ریخت به هم. بازرگان اعلام استعفای دستهجمعی دولت را کرد. امیرانتظام اعلام کرد که مجلس خبرگان قانون اساسی باید منحل شود. سر یک کلمه کشور ریخت به هم
امامتمحوری، امّتگرایی، عدالتگستری، و دوقطبی مستکبرین-مستضعفین اساس تئوری امام خمینی بود. امام خمینی از دنیا رفتند. آقای هاشمی رفسنجانی آمدند پنج روز بعد از رحلت امام خمینی در دومین خطبهی اولین نمازجمعهی بعد از رحلت امام، راجع به ولایت فقیه دو جمله گفتند. یک : «ما نمیخواهیم بعد از رحلت امام خمینی به جانشین ایشان "امام" بگوییم». این همه دعوا داشتیم با شرق و غرب؛ امام حاضر شد شهید بهشتی را قربانی کند برای این کلمه؛ قانون اساسی پنج بار روی امامت ولی فقیه تأکید کرده، امام این را از سال 48 مطرح کرده، شما میگویی نمیخواهیم؟ به اسم اعزاز امام خمینی گفتند به جانشیناش نمیگوییم امام! انگار یکی به شما بگوید من چون خیلی شما را دوست دارم، افکار شما را میخواهم با شما دفن کنم! جملهی دومشان این بود : «خبرگان مرجع تعیین نکرده است». یعنی جانشین امام خمینی نه مرجع است و نه امام
وقتی ایشان جای «امام» گذاشت «رهبر»، «امّت» شد «ملّت». یعنی عملاً سیستم ملت-رهبر انگلیسیها را پذیرفتیم و سیستم امت-امامت امام خمینی(ره) را کنار گذاشتیم. وقتی «امّت» شد «ملّت»، عناصر امّت یعنی «خواهران و برادران قرآنی» -که وظایفی مثل امر به معروف و نهی از منکر نسبت به هم دارند-، تبدیل شدند به عناصر ملت یعنی «شهروند» و « هموطن
اما کلمهی سوم یعنی «عدالت»؛ مقدسترین کلمهای که آقای هاشمی در دوران ریاست جمهوریشان ابداع و به تحمیل کردند به نظام اسلامی، کلمهی «توسعه» بود. فرق عدالت و توسعه این بود که «عدالت» را خدا و پیغمبر (ص) و علی مرتضی (ع) تعریف میکنند، اما «توسعه» را صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی و صهیونیستهای عالَم
در عرصهی بینالملل هم دو کلیدواژهی قرآنی «مستکبرین» و «مستضعفین» را ایشان اصلاح کردند و گفتند «مستکبرین» فحش و توهینآمیز است! به جایش بگوییم «قدرتهای جهانی»! خب وقتی گفتی «مستکبرین» باید با آنها «مبارزه» کنی، اما وقتی گفتی «قدرتهای جهانی» باید با آنها «تعامل» کنی. «مستضعفین» را هم کردند «قشر آسیبپذیر»؛ یعنی آدمهای بیعرضهای که خودشان پذیرای آسیباند
پنج کلیدواژهی قرآنی امام خمینی(ره) که اساس گفتمان نهضت اسلامی بود، توسط ایشان تغییر پیدا کرد به همان کلیدواژههایی که دشمنان میخواستند. تا موقعی که کلیدواژههای قرآنی امام خمینی –که رأس آنها امام بودن ولی فقیه است- احیا نشود، هر کاری که بکنیم، وصله پینه کردن است. شما هر لعنتی که به ...... بکنید، این قدر جگر دشمنان نمیسوزد که بگویید «امام خامنهای». مشکلی که هست هم این است که همه میگویند «دیگران بگویند ما هم میگوییم!». اصولگراها میگویند صداوسیما شروع کند، ما هم میگوییم! صداوسیما میگوید ما که از روحانیون نمیتوانیم جلو بیفتیم! روحانیون میگویند تا مدیران ارشد نظام خودشان نگویند که ما نمیتوانیم جلوی مردم بگوییم! مدیران ارشد میگویند وقتی جوانان انقلابی هم نمیگویند، ما بگوییم و هزینه بدهیم؟! و...
بعضی هم میگویند نگوییم چون قبلاً کسی (حشمتالله طبرزدی) این کار را کرده و سابقهی خوبی ندارد این کار در ذهن مردم! خب خوبها باید پرچمدار این کار شوند که این کار به اسم آنها ثبت شود و آن سابقه پاک شود
آیتالله سید محمدباقر حکیم پا میشود میرود نجف. از آنجا نامه مینویسد به «حضرت آیتالله العظمی امام خامنهای». یک هفته بعد شهیدش میکنند. آن مرد بزرگ میفهمد که باید از آنجا پیغام دهد «امام خامنهای». سید حسن نصرالله میفهمد در سختترین شرایطی که دارد، باید بگوید امام خامنهای! ما اینجا نشستهایم و نمیگوییم! اگر نعمت خدا را قدر ندانیم، میفرماید «انّ عذابی لشدید». روز قیامت هم آنجا ندا داده میشود که «وقفوهم انّهم مسئولون، ما لکم لا تناصَرون
لینک ثابت - نوشته شده توسط Abolfazl sedghi در شنبه 90 شهریور 5 ساعت ساعت 5:49 عصر
انتخابات دور نهم مجلس شورای اسلامی، در پیش است. جریانی که از برههی انتخابات ریاست جمهوری سال 76، تحت نام «اصلاحطلبان» فعالیت جدی خود را در عرصهی سیاست ایران آغاز کرد، با وجود آنکه همواره از تشتت و چند دستگیهای فراوانی برخوردار بوده است، دارای کلیتی است که میتوان آن را در یک جمع بندی، به عنوان یک نیروی سیاسی فعال در سپهر سیاست، مورد تحلیل و بررسی قرار داد
به گزارش سایت تعامل سناریوهای مختلفی که پیشاروی این گروه سیاسی در مواجهه به انتخابات دور نهم مجلس شورای اسلامی، وجود دارد به شرح ذیل است
برای رسیدن به این هدف، باید وضعیت کنونی اردوگاه اصلاحطلبان را مورد ارزیابی قرار دهیم. عموم این گروه، بعد از انتخابات ریاست جمهوری دورهی دهم، علیه نتایج انتخابات، اعتراض کرده و در واقع انتخابات و نتیجهی آن را غیرمشروع دانستهاند. بعد از آن، ما شاهد هرج و مرجها و درگیریهای تلخ خیابانی بعد از انتخابات در تهران و برخی شهرها هستیم. هدف اصلی اصلاحطلبان از این حرکات خیابانی را میتوان تلاشی برای امتیازگیری از حکومت تلقی کرد، اما به هر روی، این گروه موفق به امتیازگیری از حکومت نشدند. در نتیجه، امروز، وضعیت آنها را از لحاظ سیاسی به معنای دقیق کلمه میتوان «شکستخورده» و «حاشیهای» تلقی کرد
همین مسئله، اهمیت این انتخابات را برای آنها دو چندان خواهد کرد. به عبارت دیگر میتوان گفت که اصلاحطلبان، در این انتخابات، چیزی برای باختن و یا از دست دادن ندارند، یا به عبارت بهتر، این انتخابات برای آنها سراسر فرصت است. بنابراین میتوانند این بازی را برای خودشان یک بازی برد-برد تلقی کنند. اما به هر روی، نخبگان سیاسی اصلاحطلب، امروز با یک سوال جدی مواجهاند و آن اینکه: «چگونه در انتخاباتِ حکومتی شرکت خواهند جست که خود آن حکومت را فاقد مشروعیت برگزاری انتخابات آزاد و سالم دانستهاند؟» با توجه به جوابی که به این سوال داده خواهد شد، نخبگان سیاسی اصلاحطلب را به دو گروه عمده میتوان تقسیم نمود
اول گروهی که هدف آنها همیشه «کسب قدرت سیاسی» بوده است. این گروه از اصلاحطلبان، بیتردید فضای انتخابات را نه تحریم، و نه رها خواهند نمود. به این دلیل که تجربهی آنها از کنار کشیدن از انتخابات، واضح بوده است. (میتوان به سخنان جمیله کدیور در دانشگاه تهران اشاره کرد که معتقد است عدم شرکت اصلاحطلبان در انتخابات مجلس هفتم، موجب شد تا تمام دستاوردهای مجلس ششم که در دستان اصلاحطلبان بود، از دست برود...) بنابراین آنها نسبت به انتخابات بیتفاوت نخواهند بود، اما راهکارهایی را دنبال خواهند کرد تا بتوانند سازوکار رسمی انتخابات که در تعارض با آنهاست را دور بزنند. این کار با نزدیک شدن یا سرمایهگذاری کردن در برخی نقاط برای اصلاحطلبان، قابل حصول خواهد بود. از جمله
الف) پدید آوردن مناسباتی با نهاد ریاست جمهوری. نهاد ریاست جمهوری با توجه به چراغ سبزهایی که به این گروه نشان میدهد و البته با توجه به موقعیت استراتژیک آن، میتواند نقطهی مهم و قابل اتکایی برای اصلاحطلبان باشد. اگر به این گفتهی اسفندیار رحیم مشایی، وقعی بنهیم که «ما برای انتخابات مجلس، 150 نماینده معرفی خواهیم کرد.» میتوان انتظار داشت که اصلاحطلبان از این سکو برای تصدی کرسیهای مجلس استفاده بنمایند
ب) حضور در اقمار مجلس. مجلس شورای اسلامی، جدا از نمایندگان، دارای مراکز، مؤسسات و اقماری است که میتواند برای اصلاحطلبان موقعیتهای مناسبی برای نفوذ در مجلس فراهم کند و در عین حال آنها را از مواجههی مستقیم با تیغ شورای نگهبان، در امان دارد. از سوی دیگر، اصلاحطلبان میتوانند تلویحا از شخصیتهایی مثل علی مطهری، برای رسیدن به آنچه میخواهند بهره ببرند
اما در هر دو حالت مذکور، اصلاحطلبان نیازمند چهرههای جدیدی هستند که هم طراوت و تازگی را به اردوگاه آنها بیاورد، هم بتواند در برابر شورای نگهبان، از توجیه برخوردار باشد. بنابراین گروههای جدیدی به وجود خواهد آمد، حتی میتوان پیش بینی کرد که اساسا این گروه با یک نام جدید، وارد عرصهی انتخابات مجلس گردد
دوم آن دسته از اصلاحطلبانی که عملا در طول اتفاقات دو سال گذشته، گفتمان خود را از گفتمان «سیاسی» به نوعی گفتمان «ضد قدرت» تغییر دادهاند و تیغهی انتقاد و انکار خود را متوجه کلیت نظام جمهوری اسلامی نمودهاند. برای مثال میتوان از احزابی مثل «مجاهدین» یا «مشارکت» یاد کرد که بعد از انتخابات، سران آنها دستگیر و محاکمه شدند و مجوز فعالیت آنها ملغی شد. روشن است که این احزاب و فعالین سیاسی شناختهیشدهی آنها، در انتخابات مجلس حضوری نخواهند داشت و به عبارت دیگر میتوان حیات آنها در عرصهی سیاسی ایران را تمام شده دانست. اما، این به معنای آن نخواهد بود که بود و نبود آنها، هیچ تأثیری در فضای انتخاباتی نخواهد داشت
به هر حال، با توجه به این پیشزمینه، ما تمرکز خود را بیشتر بر روی گروه اول معطوف خواهیم کرد. چرا که حضور آنها در انتخابات، قطعی و مسلما تأثیرگذار خواهد بود
حال باید به این مسئله توجه نشان داد که اصلاحطلبان برای حضور در عرصهی انتخابات ایران، چه استراتژیهایی را به کار خواهند برد
یک در این زمینه، یکی میتوان به استفاده از «مهرههای جوان» و جویای نامی اشاره کرد که هنوز کارنامهی روشنی ندارند و میتوانند چهرههای جدید این اردوگاه باشند. استفاده از نیروهای جوان در این انتخابات، از اهمیتی ویژه برای اصلاحطلبان برخوردار است، چرا که این انتخابات عملا توانایی آنرا دارد تا این گروه را دوباره به کنشگر فعال عرصهی سیاست در ایران مبدل کند
دو دیگری، استفاده از راهکار «مظلومنمایی» برای تبرئه کردن خود از مسائلی است که علیالخصوص در دو سال اخیر، به آن متهم بودهاند. آنها باید بتوانند چهرهی خود را از «تخریبگر و معترض خیابانی»، به یک سیاستمدار تغییر دهند تا برای مردم، نسبت به آنها اعتماد به وجود بیاید
سه چالش دیگری که پیشاروی اصلاحطلبان است، نوع تعامل و مناقشهی آنها با اقشار مذهبی و مراجع است. چرا که بعد از اتفاقات عاشورای سال 88، چهرهی مذهبی این گروه، به شدت دچار خدشه شد. میتوان تصور کرد که «نزدیکشدن به بیت برخی مراجع و علما» برای اصلاحطلبان، راهی برای بازسازی همین وجهه است
چهار میتوان پیشبینی کرد که اصلاحطلبان، به شهرستانها نیز توجه زیادی نشان دهند. آنها میتوانند در شهرستانها، البته «بدون اعلام برائت از سران فتنه»، و تحت لوای دفاع از مقام معظم رهبری و نظام جمهوری اسلامی، وارد ستیزهی انتخاباتی شوند
پنج همانطور که گفته شد، قابل تصور است که بخشی از اصلاحطلبان، انتخابات را تحریم کنند. برای مثال میتوان از اجزابی مثل مجاهدین و حزب مشارکت نام برد که اساسا ملغی شدهاند و بنابراین روشن است که در آیندهی نزدیک منازعات سیاسی در ایران، جایگاهی را نمیتوانند از آن خود کنند. اما توجه به این نکته ضروری است که تحریم انتخابات از سوی این گروه، به معنی بیاعتنایی و ساکتماندن کامل آنها در قبال آنچه که در حال وقوع است، نخواهد بود. آنها محتمل است که در دفاع از کاندیداهای خاصی برنیایند، اما مطمئنا وسیعا به این مسئله خواهند پرداخت که «به چه کاندیداهایی رأی ندهید.» در واقع آنها تلاش خواهند کرد با تخریب وسیع چهرههای رقیب خود (یعنی اصولگرایان، یا دولتیها) برگ برندهای را نصیب کسانی کنند که در جبههبندی سیاست در ایران، به خود آنها نزدیکترند
شش راهکار دیگری که پیش روی اصلاحطلبان است، سرمایهگذاری روی چهرههایی شناخته شده است که صریحا رنگ و بویی اصلاحطلبانه ندارند، اما گرایشاتشان به آنها نزدیک است. کسانی که میتوانند نقش سر لیست را برای لیست اصلاحطلبان ایفا کنند. برای مثال: دکتر عارف و یا آقای جهانگیری
هفت نکتهی قابل توجه دیگر، مناسبات میان دو قطب اصولگرایی و اصلاحطلبی در این میان خواهد بود. به این مسئله باید مفصلا پرداخت. اما میتوان من حیثالمجموع عنوان کرد که «سرنوشت اصلاحطلبان در انتخابات مجلس را پیش از هر چیز، فعل و انفعالات درونی اصولگرایان رقم خواهد زد
بدین معنا که این احتمال وجود دارد که برخی از اصولگرایان، در تنش و اختلاف با دولت، به سمت اصلاحطلبان رویگردان شوند. در کلیت امر، باید نقش دولت را در صفآرایی نیروهای اصلاحطلب، به شدت مهم و حیاتی قلمداد کرد
اگر به صورتی عمومیتر این سپهر را مورد مطالعه قرار دهیم، باید بگوییم که تشدید دوگانهی «اصولگرا-اصلاحطلب» در انتخابات پیش روی مجلس، به نفع اصولگرایان خواهد بود. چرا که اردوگاه اصولگرا در حال حاضر هم از تکثر و هم از وحدت و قدرتی قابل ملاحظه برخوردار است. بدین ترتیب، توانایی کسب کرسیهای قابل توجهی از مجلس را دارد. اما تکثر و تشتت در اردوگاه اصولگرا، برعکس میتواند برآیند نیروهای این گروه را بکاهد و در طرف مقابل، فضایی برای حضور پررنگتر و مؤثرتر نیروهای اصلاحطلب فراهم آورد
هشت یکی دیگر از مسائلی که میتوان در استراتژیهای اصلاحطلبان، انتظار داشت، سکوت یا «ارجاع ندادن به فضای فتنه» است. در واقع، گروه اصلاحطلب کوشش میکند تا با سکوت در برابر وقایعی که موجب بدنامی شدید این گروه در طول این دو سال شده است، خود را با شعارهای جدید و برنامههای جدیدی وارد گود رقابت انتخاباتی مجلس نماید
لینک ثابت - نوشته شده توسط Abolfazl sedghi در شنبه 90 مرداد 29 ساعت ساعت 12:2 عصر
پیوند سیاسی فتنه 88 با جریان انحرافی
به گزارش جهان مهدی محمدی کارشناس مسائل سیاسی در جلسه هفتگی انصارحزب الله به موضوع جریان شناسی در آستانه انتخابات مجلس پرداخت. وی در این جلسه گفت:هر بحثی در مورد جامعهشناسی جریانهای سیاسی در ایران باید با ارجاع به فتنه سال 88انجام شود. ما همچنان در دورانی از تاریخ انقلاب قرار داریم که نقطه شروع آن فتنه 88 است. در واقع اگر بخواهیم تاریخ سه دهه انقلاب اسلامی را به یک اعتبار تقسیمبندی کنیم میشود گفت که تاریخ انقلاب به دو دوران قابل تقسیم است: دوران ما قبل فتنه و دوران بعد ازآن.در ادامه چکیده تحلیل به حضور تقدیم میگردد
*ما در میانه فتنهای زندگی میکنیم که 3 فاز مختلف داشته است. فاز اول این فتنه همان است که در فتنه 88 دیدیم. این فاز از 22 خرداد 88 آغاز شد و در 9 دی 88 خاتمه یافت. بازیگران اصلی این فاز هم جریان اصلاحطلب، آقای هاشمی و طرف خارجی بودند. فاز دوم فازی است که از 9 دی 88 آغاز شد و تا زمان خانهنشینی آقای احمدینژاد ادامه پیدا کرد. بازیگر اصلی در این فاز جریان انحرافی بوده است. فاز سوم از فردای بازگشت آقای احمدینژاد به محل کارش شروع شد و تا انتخابات ریاستجمهوری سال 92 ادامه خواهد داشت. در این فاز سوم که اکنون ما در میانه آن قرار داریم بازیگر اصلی ائتلافی از جریان انحرافی و جریان فتنه خواهد بود. در واقع این دو جریان برای همافزایی علیه نظام تلاش خواهند کرد
*آقای حسین بشیریه پدرخوانده نظریههای سیاسی که جریان اصلاحطلبی از او پیروی میکند، یک مصاحبه مبسوطی با سایت انگلیسی زبان لوگوس کرد و خلاصه حرفش این بود که برای اولین بار در 30 سال گذشته در سال 88 اتفاقی که افتاد این بود که مردم احساس کردند درون حکومت دعوایی هست که تمامشدنی هم نیست و طرفین برای اینکه در این دعوا بر یکدیگر غلبه کنند، حاضرند حتی خود نظام هم صدمه ببیند
*برای به خیابان آمدن انگیزه پیدا کردند. اصلیترین نقش را در این موضوع آقای هاشمی داشت آن هم با نامهای که 17 خرداد آن سال خطاب به حضرت آقا به صورت علنی نوشت. ایشان اگر میخواست با رهبری حرف بزند او را که میپذیرفتند میرفت حرفش را میزد ولی وقتی کسی تصمیم میگیرد نامه سرگشاده بنویسد مخاطبش در واقع مردم و در این مورد خاص ضد انقلاب هستند. در نامه اصل حرف آقای هاشمی این است که میگوید یک طرف من هستم و قدیمیهای انقلاب و این مردمی که مثل آتشفشان به خیابانها ریختهاند و طرف دیگر شما هستید و احمدینژاد. حالا انتخاب کنید
*یک چیزی که کمتر راجع به آن بحث شده در واقع فاز دوم فتنه است و اینکه سهم جریان انحرافی در به وجود آمدن فتنه و فتنهای که این جریان در پی آن است چیست؟ ما باید ببینیم رئوس حرکت انحرافی این جریان و پشت پرده راهبردهایی که تعقیب میکند چیست؟
*من به شما عرض میکنم بر مبنای مجموعه یافتها به نظر میآید که جریان انحرافی الان شکل نگرفته و سابقه آن به سالهای اول و دوم دولت نهم برمیگردد، منتها چون اولا آن موقع غلبه نداشت و همهکاره دولت نشده بود و ثانیا نتوانسته بود ماهیت دولت را دگرگون کند به یک مساله تبدیل نشد و زمانی به مساله تبدیل شد که خطرش از حد مجاز عبور کرد
*دو اتفاق مهم از ناحیه جریان انحرافی رخ داده و به عقیده من نشان دهنده این است که در همان حالی که جریان چپ و آقای هاشمی مشغول فتنه بودند، این جریان هم مشغول یک فتنه عمیقتری بود، اما فرصت برای اعمال این فتنه را به دست نیاورد تا زمان برکناری آقای مصلحی و خانهنشینی آقای احمدینژاد. اولین پروژهای که جریان انحرافی کلید زد این بود که دو دولت نهم ارتباط دولت را اولا با نخبگان و ثانیا با طبقه متوسط شهری تیره کند. همانطور که میدانید تمرکز آقای احمدینژاد در دولت نهم، روی طبقات محروم بود و طبقه متوسط شهری و نخبگان و طبقهای که حاضر است برای علایق سیاسی خودش به خیابان بیاید و هزینه بدهد در 4 سال اول فراموش شدند
*ما در هفته اول بعد از انتخابات سال 88 به دنبال یک نفر میگشتیم که برود در تلویزیون از آقای احمدینژاد دفاع کند، ولی گیر نمیآوردیم! چون روابط را با همه نخبگان تیره و تار کرده بود. در حالی که همه توصیه رهبری این بود که باید از حداکثر ظرفیتها استفاده شود. اگر آقای حداد عادل و جواد لاریجانی و امثال اینها آمدند به خاطر حفظ نظام بود و اینکه واقعا عقیده داشتند تقلبی رخ نداده و دارد به نظام ظلم میشود والا آقای احمدینژاد بدون تردید به خاطر چسبیدن به این تدوری خطرناک نتوانسته بود هیچ پشتوانهای از نخبگان غیر دولتی برایش خود فراهم که به خاطر خود او نه به خاطر مثلا کلیت نظام حاضر به دفاع از او باشند. هنوز هم نتوانسته است و همه اینهایی که دور این آقایان هستند دو تا سیلی هم حاضر نیستند برای احمدینژاد بخورند. آن تیپی که حاضر است سیلی بخورد دیگر جایی در اطرافیان ایشان ندارد
*آقای احمدینژاد مشورت با نخبگان را همیشه با امتیازدهی به نخبگان خلط میکرد؛ و همین باعث شد نخبگان را از دست بدهد. حالا کارکرد نخبگان چیست. کارکرد نخبگان مدیریت بحران است. بله پای صندوق رای هیچ فرقی میان مردم معمولی و نخبگان نیست. آن روزی که کشور به هم میریزد و فضا بحرانی میشود نخبگان کارکرد خودشان را در دفاع از سیستم و آرام کردن اعتراضها نشان میدهند و آقای احمدینژاد اصلا به چنین چیزی فکر هم نکرده بود الان هم نمیکند. خیال میکند همان رایی که پای صندوق میآورد کافی است
*تئوریای که جریان انحرافی به آقای احمدینژاد، داده همیشه این بوده است که مشکل ما نیستیم، مشایی و کردان نیست، اینها با تو مشکل دارند. و با همین تئوری احمدینژاد را وادار کردند و میکنند بایستند و از هر پلیدی دفاع کند
*در حوزه سیاست خارجی مهمترین برنامه جریان انحرافی نزدیک شدن به آمریکا و وارد شدن به مذاکره با این کشور است. تحلیلی که این جریان به آقای احمدینژاد داده این است که میگویند اگر تو به آمریکا نزدیک شوی، فرآیند سقوط آمریکا تسریع خواهد شد. سعی میکنند قضیه را اینطوری توجیه کنند که متهم نشوند
اما اصل قضیه این است که این است که اینها عقیده دارند برنده کسی است که بتواند در این کشور مذاکره با آمریکا را جوش بدهد، سر میز نشستن با آمریکا امتیازی است که هرکس بتواند از آن خود کند در فضای سیاست داخلی به شدت محبوب خواهد شد؛ چرا که به عقیده اینها مردم مشتاق مذاکره با آمریکا هستند و هرکس بتواند اول این کار را انجام دهد بازی را برده است
*لذاست که در یک جلسه خصوصی مشایی میگوید الان وقت مذاکره با آمریکاست و بعضی به دولت حسادت میکنند. تلاش این جریان برای نزدیک کردن احمدینژاد به آمریکا و فرو کردن این تفکر در ذهن او که مذاکره با آمریکا یک امر واجب است ماموریت جریان انحرافی است. ظرف چند ماه آینده خواهید دید که آقای احمدینژاد که به سازمان ملل میرود، اینها ادبیاتی راه میاندازند که آقای رئیسجمهور حتما باید یک مذاکرهای با مقامات آمریکایی انجام دهد تا فشارها کم شود. تحلیلشان هم این است که این معاملهای دوسر برد است. یا نظام اجازه میدهد یا نمیدهد. اگر اجازه داد که خوب به آن چیزی که میخواهیم میرسیم. و اگر اجازه نداد، مردم با آن تعریفی که اینها میکنند متوجه خواهند شد که ما با آمریکا مشکل نداریم
*جریان انحرافی در داخل، آمریکاییترین تحلیل ممکن را از تحولات منطقه ارائه کرد و آن این بود که گفتند تحولات منطقه کار آمریکاست و وقتی چنین تحلیلی ارائه شود نتیجه آن میشود که ما نباید تحولات را شارژ کنیم و به آن کمک کنیم که کمک نکردند و وزارت خارجه دولت آقای احمدینژاد هیچ تحرک به دردبخوری از خود نشان نداد چرا که عقیده نداشتند بلکه بدتر از این عقیده داشتند ما باید به دیکتاتورهای منطقه کمک کنیم تا سر کار بمانند و نتیجه این شد که ملکعبدالله پادشاه اردن به ایران دعوت کردند که اگر نبود تدبیر نظام تا تهران هم میآوردندش
*در سیاست داخلی مهمترین کاری که جریان انحرافی در پی آن است، نفی موجودیتی به نام اصولگرایی است و همه حرف اینها این است که میگویند ما نمیفهمیم اصولگرایی چیست ما نه اصولگرا هستیم و نه میدانیم چیست. ما تا به حال از زبان آقای احمدینژاد و دوستانش کلمهای در مورد اصولگرایی نشنیدهایم. نمیگویند، چون اعتقادی ندارند
*در عرصه فرهنگ مهمترین پروژه جریان انحرافی لیبرالیزه کردن عرصه و از سکه انداختن ارزشهای انقلاب اسلامی و جایگزینی آن با یک مجموعه ارزشهای مندرآوردی جدید است که نماد و معیار و محک آن خود آقای احمدینژاد و در واقع مشایی است. ناسیونالیسم ایرانی و زیر سوال بردن ارزشهای فقهی ما و مناسبات اجتماعی که حجاب یکی از آنهاست در دستور کار این جریان قرار دارد چون میخواهند یک منظومه فرهنگی جدید ایجاد کنند. خواهید که اینها به زودی بحث ازدواج موقت را کلید خواهند زد و به همین شکل که راجع به حجاب وارد عمل شدند، ویژهنامه 300 صفحهای منتشر خواهند کرد و بحثهای عجیب و غریبتر
*در حوزه اقتصاد مهمترین برنامه جریان انحرافی تبدیل شدن به یک کارتل اقتصادی است. تحلیل جریان انحرافی این است که ما نمیتوانیم کار سیاسی بکنیم مگر اینکه قدرت اقتصادی داشته باشیم. مجموعه عظیمی از فساد اقتصادی که اینها به بار آوردند و در بازداشتهای اخیری که از جریان انحرافی صورت گرفته مستندات آن به تفصیل درآمده، پیشفرضش این است که جریان انحرافی تئوریاش این است که ما اگر میخواهیم در آینده یک نیروی سیاسی ماندگار شویم باید پولدار باشیم و به لحاظ اقتصادی توانمند باشیم
*وقتی که احمدینژاد خانهنشین شد جریان انحرافی 3 پیام را میخواستند بدهند به 3 گروه. یک پیام به طبقه متوسط که به میرحسین رای دادند و آن اینکه اگر شما دنبال کسی هستید که جلوی نظام بایستد، بهتر از احمدینژاد گیرتان نمیآید و شاهد این گفته کامنتهایی است که در پی این یادداشت در سایت خدمت آمده بود. همه ضد انقلاب صف کشسده بودند و سوت و کف و هورا برای احمدینژاد سر داده بودند که ما تازه داریم تو را میشناسیم! پیام دوم برای آن 25 میلیون نفری بود که به احمدینژاد رای دادند و آن هم این بود که ما میخواهیم برای شما کار کنیم، اما نمیگذارند و دست ما را بستهاند! یک پیام هم برای خارج از کشور میخواستند بفرستند و آن اینکه ما در ایران تصمیمگیرنده هستیم و این طور نیست که در ایران ما تابعی از تصمیمهای جای دیگر باشیم.
*اما پروژه خانهنشینی به چند دلیل شکست خورد
اول اینکه قرار بود و خیال میکردند این پروژه ابعاد اجتماعی پیدا کند و مردم به دفاع از جریان انحرافی به خیابان بریزند که نه فقط این نشد بلکه برعکس شد و کار به جایی رسید که آقای احمدینژاد جرئت سفر به قم رفتن را پیدا نکرد. دوم اینکه هیچ گونه حمایت سیاسی هم از این قضیه خانهنشینی نشد و یک نفر هم در جامعه سیاسی ما پیدا نشد که بگوید آقای احمدینژاد خوب کاری کرده است و لذا تنها ماندند. سوم اینکه این پروژه شکست خورد چون حضرت آقا کوتاه نیامدند. مشی مقام معظم رهبری در جریان فتنه هم همین بود که هیچ باج ناحقی داده نخواهد شد. دلیل بعدی شکست پروژه خانهنشینی این بود که این جریان میخواست مشایی را به عنوان راه حل به نظام تحمیل کند که چندین بار این طرف و آن طرف هم گفتند که به گوش نظام برسد و خب این اتفاق هم نیفتاد
*فاز سوم اما مربوط به این است که دو جریان انحرافی و فتنه میخواهند همافزایی کنند و در دو سال باقیمانده یک پروژه مشترک را تعقیب کنند. البته هر کدام از دو جریان خیال میکند انتها خط برنده او خواهد بود ولی فعلا در میانه راه به این نتیجه رسیدهاند که عملا باید پروژههای واحدی را تعقیب کنند. هر دو جریان به همدیگر به عنوان فرصت نگاه میکنند. هم جریان فتنه و هم جریان انحرافی از این به بعد تلاش خواهند کرد وزن خودش را بالا نشان بدهند و به دنبال این هستند که مردم را به این نتیجه برسانند که مشکل ساختار نظام است
این دو جریان به این نتیجه رسیدهاند که در بدنه اجرایی میتوانند با همدیگر کار کنند. لذا الان 80 درصد کاندیداهای انحرافی با جریان فتنه در شهرستانها مشترک هستند. آقای یکی از سران جریان فتنه میگوید من در مورد انتخابات در شهرستانها کلا با 100 نفر حرف زدهام و از این 100 نفر، 80 نفر به من گفتهاند که مشایی هم با آنها تماس داشته است. اشتراک دیگر این دو جریان این است که هر دو میخواهند پیوند با خارج را حفظ کنند و ارتباط با خارج جزء بحثهای کلیدی هر دو جریان است به گونهای که در جاهایی واسطههای مشترک دارند. مگر آقای ملکزاده که همه کاره اینهاست کی بود؟ او قبل از این همه کاره آقای جاسبی بوده است. آقایان میگویند ما ضد هاشمی هستیم، واقعا مخاطب را احمق فرض میکنند. چگونه میشود ضد هاشمی باشید اما کادرهای کلیدی شما آدمهای هاشمی باشند. کسانی که هنوز رفت آمد میکنند و من عقیده دارم اگر پایش بیفتد قطعا بین هاشمی و احمدینژاد، هاشمی را انتخاب میکنند. مگر معاون اول ایشان کیست؟ نکته دیکر این است که هر دو جریان به این نتیجه رسیدهاند که راه ادامه حیات آنها تداوم بحرانآفرینی است و این کار را خواهند کرد
لینک ثابت - نوشته شده توسط Abolfazl sedghi در پنج شنبه 90 مرداد 27 ساعت ساعت 5:44 عصر
کتابشناسی شهید سید مرتضی آوینی
(تهیه از الهام صدقی)
سید مرتضی آوینی، بیستم فروردین 1372 در فکه و در حال ساخت مجموعه مستند و تلویزیونی روایت فتح، بر اثر برخورد با مینهای باقیمانده از زمان جنگ به شهادت رسید
پیکر شهید سید مرتضی آوینی 22 فروردین با حضور مقام معظم رهبری و هنرمندان و نویسندگان تشییع و در گلزار شهدای بهشت زهرا (س) به خاک سپرده شد
مهمترین آثاری که به قلم شهید سید مرتضی آوینی و درباره وی منتشر شده ، عبارتند از
ـ مرتضی و ما / سیدمحمد آوینی / کانون فرهنگی، علمی و هنری ایثارگران / 1373
ـ مبانی نظری هنر از دیدگاه شهید آوینی / گروه مطالعات فرهنگی و هنری شهید آوینی / موسسه انتشارات نبوی (قم) / 1373
ـ استعارات تأویلی (پژوهشی در اندیشههای ادبی شهید سیدمرتضی آوینی) / علی تاجدینی / نشر میثاق /1374
ـ روایت محرم / شهید سیدمرتضی آوینی / مؤسسه مطالعات و پژوهشهای بازرگانی / 1374.
ـ همسفر خورشید (یادنامه سالگرد شهادت سیدمرتضی آوینی) / به کوشش علی تاجدینی / مرکز فرهنگی نشر قبله / 1374
ـ گنجینه آسمانی (متن گفتارهای مجموعه مستند روایت فتح) / شهید سیدمرتضی آوینی / کانون فرهنگی هنری ایثارگران و موسسه فرهنگی روایت فتح / 1376
ـ توسعه و مبانی تمدن غرب / شهید سیدمرتضی آوینی / نشر ساقی / 1376
ـ آینه جادو (جلد 1: مقالات سینمایی) / شهید سیدمرتضی آوینی / نشر ساقی / 1377
ـ آینه جادو (جلد 2: نقدهای سینمایی) / شهید سیدمرتضی آوینی / نشر ساقی / 1377
ـ سینمای اشراقی حقیقت در نظر شهید آوینی / محمد مددپور / بنیاد سینمایی فارابی / 1377
ـ آغازی بر یک پایان / شهید سید مرتضی آوینی / نشر ساقی / 1378
ـ آینه جادو (جلد 3: گفت و گوها، سخنرانیها و مقالات سینمایی) / شهید سیدمرتضی آوینی / نشر ساقی / 1378
ـ امام (ره) و حیات باطنی انسان / شهید سید مرتضی آوینی / روایت فتح / 1378
ـ فردایی دیگر (مجموعه مقالات) / شهید سیدمرتضی آوینی / برگ / 1378
ـ حلزونهای خانه بهدوش / شهید سید مرتضی آوینی / نشر ساقی / 1379
ـ رستاخیز جان / شهید سید مرتضی آوینی / نشر ساقی / 1379
ـ فتح خون (روایت محرم) / شهید سیدمرتضی آوینی / نشر ساقی / 1379
ـ مرتضی آیینه زندگیام بود (گفتوگو با مریم امینی همسر شهید سیدمرتضی آوینی) / گفتوگو از مرتضی سرهنگی، هدایتالله بهبودی / کمان / 1379
ـ یک تجربه ماندگار (روایت فتح به روایت شهید سیدمرتضی آوینی) / شهید سیدمرتضی آوینی / روایت فتح / 1379
ـ با من سخن بگو دوکوهه (گفتار متن برنامه روایت فتح) / شهید سیدمرتضی آوینی/ روایت فتح / 1380.
ـ شهید آوینی (سیری در آثار) / حبیبه جعفریان / کتاب صبح / 1380
ـ مرکز آسمان / شهید سیدمرتضی آوینی / روایت فتح / 1380
ـ حکومت فرزانگان (مروری بر مبانی حاکمیت سیاسی در اسلام) / شهید سیدمرتضی آوینی / موسسه فرهنگی هنری شهید آوینی و نشر غنچه / 1382
ـ شهید آوینی / محسن جعفری مطلق / مدرسه (دفتر انتشارات کمک آموزشی سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی) / 1382
ـ سیدمرتضی آوینی (گوشههایی از حیات سید شهیدان اهل قلم) / سید مصطفی زحمتکش / فراندیش / 1383
ـ سفر به سرزمین نور / شهید سیدمرتضی آوینی / روایت فتح /1384
ـ افلاکیان زمین (جلد 14: سیدمرتضی آوینی / محمدحسین عباسی ولدی / نشر شاهد / 1384.
ـ بر ستیغ جبال فتح (یادداشتهایی درباره فیلمهای مستند سیدمرتضی آوینی) / جهانگیر خسروشاهی / روایت فتح / 1384
ـ شهری در آسمان / شهید سیدمرتضی آوینی / روایت فتح / 1384
ـ اندیشههای شهید مرتضی آوینی / زهرا حسینی / انتشارات استرآباد (گرگان) / 1384
ـ نسیم حیات (گفتار متن فیلمهای مستند) / شهید سیدمرتضی آوینی / نشر ساقی / 1384
لینک ثابت - نوشته شده توسط Abolfazl sedghi در سه شنبه 90 مرداد 4 ساعت ساعت 7:28 عصر
پشت پرده جریان انحرافی در دولت
چند وقتی است که میخواستم پشت پرده جریان انحرافی در دولت را از اخباری که به دستم میرسید تحلیل نمایم ولی گاهی می ترسیدم مبادا جمله ای ویا خبری صحت کامل نداشته باشد لذا روز قیامت سر افکنده باشم اما اظهارات برادر عزیز روحانی ولایی وانقلابی آقای ذالنور کار مرا راحت کرد .هر کی میخواد بدونه جریان انحرافی در دولت دنبال چیه بیانات ایشون در همایش بصیرت وجهاد علمی را که گزینش شده در ادامه مطالعه کنه.در ضمن من با این بخش صحبت های آقای ذالنور موافق نیستم که اینها خیلی خطرناک هستند چون هیچ پایگاه اجتماعی ندارد وبه قول آقای ذالنور اطرافیانشان هم به ندرت آنها را قبول دارند . خطر اصلی همان جریان سکولار وفتنه است که دارای شبکه اجتماعی در بین مردم ونخبگان هستند
* بستگان نزدیک رییس جمهور مخالف ارتباط وی با مشایی هستند، حتی مادر ایشان گفت که شما را عاق میکنم، اما آقای احمدینژاد با این وجود بر حفظ جایگاه مشایی تأکید میکند
* خطر جریان انحرافی حتی از خطر اصلاحطلبان بیشتر است. اصلاحطلبان، جریان سکولاری بودند که دین را ناتوان در اداره جامعه میدیدند، اما افرادی که در این جریان مفسد اقتصادی و سیاسی داخل هستند، با نقاب دین و اهتمام به مهدویت و ولایت فقیه درصدد انحراف انقلابند.{منحرف هستند ولی توان انحراف انقلاب را ندارند آنها در نهایت مجبور خواهند بود با جریان فتنه هشتاد وهشت رفیق بشوند که البته الان دارند این کار را میکنند}
*آیتالله مصباح یزدی خطر این موضوع را در طول تاریخ بیسابقه و همان جریان فراماسونری میداند و بیان میکند که امیدی به بازگشت این افراد ندارم
*حجتیه ها، معتقدند که در زمان غیبت هیچ عَلَم حکومتی نمیتواند برافراشته شود، ولی این جریان، همه انحرافات فرقه حجتیه را در خود دارد و از طرفی نیز محکم به کانون قدرت و ثروت چسبیده است
* در دوره هشت ساله اصلاحات، هیچ چیزی از اسلام ندیدیم؛ چرا که جریان سکولاری و لیبرالی بودند که با اعتقاد به عدم صلاحیت دین در اداره جامعه وارد عرصه قدرت شده بودند، اما جریان فعلی با نقاب دین، دین را میکوبند و در درون خود اقتصادی، فساد سیاسی، وابستگی به بیگانه و... را دارند
* جریان انحرافی معتقد است که در آخرالزمان، غیبت کبری به غیبت صغری تبدیل میشود و در این نوع از غیبت، افرادی میتوانند با امام زمان(عج) ارتباط داشته باشند. آقای احمدینژاد فکر میکند که مشایی با امام زمان(عج) ارتباط دارد
* در یکی از جلسات هیئت دولت آقای صفار هرندی به آقای احمدینژاد گفت که رهبری با این موضوع مخالف هستند، اما آقای احمدینژاد در جواب میگوید که "حکم است، باید انجام شود". آیا از این گفته، غیر این برداشت میشود که ایشان فکر میکند توسط رابطی با امام زمان(عج) ارتباط دارد
*این جریان، با این که به ظاهر معتقد به نیابت ولایت فقیه از امام زمان(عج) است، اما در باطن فکر میکند که با وجود امام عصر(عج) دیگر نیازی به اطاعت از ولایت فقیه نیست
* دولت جمهوری اسلامی ایران، در اوضاع کنونی جهان عرب، تلاش میکند که ارتباط خود را با دولتهای عربی گسترش دهد! دعوت از عبدالله دوم، پادشاه اردن و علی عبدالله صالح، پادشاه یمن به ایران را چگونه باید توجیه کرد
*گفته میشود که به خاطر اینکه دولت، وجود دو عبدالله را در رأس حکومت کشورهای عربی را از علائم ظهور میداند از سران این دو کشور دعوت به حضور در ایران کرده است
* آقای رئیس جمهور در بیاناتی از علی عبدالله صالح تمجید میکند که "شما نام سه امام و پیامبر را در نامت داری"!
* این جریان اعتقاد داشت که عبدالله دوم، پادشاه اردن، همان سفیانی در علائم ظهور امام زمان(عج) است، به همین علت میخواست که در هنگام مسافرت وی به ایران، او را در آبگرم سرعین حاضر کنند تا علائمی که بر کمر و کتف سفیانی در روایات وارد شده است را بر روی بدن پادشاه ملاحظه نمایند
*آقای مشایی، چند روز قبل از مراسم سالروز ارتحال امام(ره)، بیان داشت که اتفاقی در چهارده و پانزده خرداد روی خواهد داد که دهان منتقدین بسته میشود. منظور وی این بود که در چهارده خرداد شهید میشود و روحش عروج پیدا خواهد کرد و در پانزده خرداد نیز امام زمان(عج) ظهور میکند
* بعد از این اظهارات، برخی از افراد این جریان، سخت به دنبال ویزای عربستان بودند تا در روزی که ادعا میشد ظهور امام زمان(عج) است، در مکه کنار آن حضرت باشند
* اگر گفته میشود که احمدینژاد دچار سحر و جادو شده است، به معنای این نیست که او اختیاری از خود ندارد، بلکه از برخی پیشگوییهایی که مشایی به نقل از پیشگویانی انجام میداد، به این نتیجه رسید که این آقا رابط اما زمان(عج) است
* از اصرارهای سهساله این دولت این بود که سال جدید و عید نوروز را در کنار سران کشورهای فارسیزبان و برخی از سران عربی در کنار تخت جمشید شروع کنند که هر سال با مخالفت دفتر مقام معظم رهبری روبهرو شدند و هدف آنها به سرانجام نرسید
* به سازمان حج و زیارت گفتند که از روزهای سکونت زائرین در عتبات عالیات کم کنید تا روزی هم به بازدید از مدائن و تیسفون بغداد اختصاص یابد!
* آقای احمدیمقدم، فرمانده نیروی انتظامی به بنده گفت که برای مقابله با بدحجابی در جامعه، شخص آقای احمدینژاد جلوی ما را میگیرد و نمیگذارد تا با فساد مقابله کنیم{احمدی نژاد چکاره است باید برنامه های ما برای مبارزه با بد حجابی عالمانه وحساب شده باشد}
* سردسته جریان انحرافی نیاز به حضور یکصده وپنجاه نماینده در مجلس شورای اسلامی دارد، او میدانست که یکی از مهمترین موانعش وزارت اطلاعات است؛ از این رو میخواست وزیر اطلاعات را کنار گذاشته و شخص رییس جمهور عهدهدار سرپرستی آن شود، تا بتواند بهره کافی را از این مسئله ببرد. آقای احمدی نژاد فکر میکرد که مقام معظم رهبری ناگزیر به پذیرفتن استعفای ایشان یا قبول مشایی به عنوان معاون اول است و احتمال نمیداد که رهبری با درایت و مثل کوه، محکم در مقابل این درخواست بایستد
* رییس جمهور در نهایت به خاطر استیضاح نشدن در مجلس، به اجبار تن به برگشت [از قهریازده روزه] داد؛ زیرا اگر قرار به استیضاح آقای احمدینژاد بود، وی، بالاترین رأی عدم صلاحیت سیاسی در تاریخ را از مجلس شورای اسلامی میگرفت
لینک ثابت - نوشته شده توسط Abolfazl sedghi در چهارشنبه 90 تیر 1 ساعت ساعت 1:18 عصر
خرمشهر را خدا آزاد کرد
وقتی سرتیپ شروع به صحبت کرد، فکر کردم رییس جمهور او را میبخشد اما تا صحبتهایش تمام شد، رییس جمهور کفش خود را درآورد و به طرف او پرتاب کرد. کفش او میان صف افسران رفت
به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق ، پس از آزاد سازی خرمشهر از اشغال ارتش بعث عراق ، صدام تا چندین روز آشکارا این شکست را کتمان می کرد و با حرکاتی نمایشی سعی داشت فشارهای ناشی از این فضاحت را کاهش داده و از هزینه های آن بکاهد. یکی از این حرکات عجیب اعطای مدال شجاعت به افسران شکست خورده در خرمشهر بود که از طریق رسانه های گروهی پوشش وسیعی نیز داده شد. اما از ماجراهای پشت پرده ی این نمایش تبلیغاتی کسی خبر نداشت تا این که یکی از افسران حاظر در آن مراسم به ایران پناهنده شد و حقایقی شنیدنی را از آن مراسم کذایی افشا نمود. کامل جابر در خاطرات خود گفت
هنگام توزیع نشان شجاعت، صدام گفت: من از مقاومت شما در خرمشهر راضی نیستم. این نشانها برای سرپوش گذاشتن به تلفات ما در مقابل افکار عمومی است. کاش کشته می شدید و عقبنشینی نمیکردید
او خشمگین به ما نگاه کرد. بعد به طرفمان تف انداخت و گفت: چهره ما و چهره تاریخ را سیاه کردید. چرا از سلاحهای شیمیایی استفاده نکردید؟ من آرام نمیشوم تا روزی که سرهای شما را زیر چرخ تانکها ببینم
صدام حرفهای زیادی زد که همه آن ها را نمیتوانم بازگو کنم . در این هنگام به سنگدلی صدام پی بردم. شاید در آن زمان خواست خدا همراه ما بود که توانستیم از چنگ صدام نجات پیدا کنیم، چرا که او به حدی ناراحت و عصبی بود که لیوان آبی که در دستش بود روی زمین کوبید و ذرات خرد شده لیوان را به سمت ما پاشید.سپس یکی از لیوانهای مقابل خود را روی میز کوبید که خردههای آن در سالن پخش شد. بعد فریاد زد: « ای وای خرمشهر از دست رفت. دیگر چطور میتوانیم آن را پس بگیریم
در این موقع سرتیپ ستاد ساج الدلیمی برخاست و گفت: ببخشید قربان... صدام خشمگین به اونگاه کرد و گفت: خفه شو احمق ترسو. همهتان ترسویید و باید اعدام شوید
من خود را برای مرگ آماده کردم و در دل گفتم ای کامل، ای پسر جابر. امشب خواهی مرد و جسدت هم گم وگور خواهد شد. صدام فریاد زد: چرا به آن ها شیمیایی نزدید؟ یکی از افسران گفت: قربان در این صورت سلاح شیمیایی بر سربازان خودمان هم اثر می کرد، چون ما نزدیک دشمن بودیم. صدام فریاد زد: به درک! آیا خرمشهر مهمتر بود یا جان سربازان. ای مردک پست
او یکسره دشنام میداد. آن قدر که به این نتیجه رسیدم این مرد بویی از آدمیت نبرده است. وقتی سرتیپ ستاد نیبلالربیعی شروع به صحبت کرد، فکر کردم صدام او را میبخشد اما تا صحبتهای او تمام شد، صدام کفش خود را درآورد و به طرف او پرتاب کرد. کفش او میان صف افسران رفت. محافظان بعدا کفش را به صدام برگرداندند
او در پایان سخنانش گفت: من درمقابل خود مرد نمیبینم. به خدا قسم که همهتان از زن کمترید.زنهای عراقی از شما برترند. و در آخر باز به صورت ما تف انداخت و رفت. محافظانش شروع کردند ما را با چوب زدن. این در حالی بود که افسران عالیرتبه گریه میکردند و میگفتند: زنده باد صدام
بعد از پایان جلسه محافظین صدام ما را ترسو خواندند و به ما دشنام دادند. با خود گفتم ترسو کسی است که از میدان نبرد فرار کند، شما ترسویید که در هیچ نبردی شرکت نکردهاید
لینک ثابت - نوشته شده توسط Abolfazl sedghi در دوشنبه 90 خرداد 2 ساعت ساعت 4:36 عصر
جریان شناسی جریان انحرافی در دولت
با روی کار امدن دولت نهم در جمهوری اسلامی ایران تمامی تحلیل گران سیاسی معتقد بودند که جریان اصیل انقلابی به قدرت رسیده است .البته سمت گیری انقلابی ،اصولگرایی ،شعارها وعملکرد دولت گواهی بر صدق این مدعا بود به نحوی که مقام معظم رهبری به دلیل عملکرد بسیار عالی دولت در عدالت خواهی،تلاش شبانه روزی،بر دست گرفتن شعار های فراموش شده انقلاب اسلامی ،استکبار ستیزی ومخصوصا خدمت رسانی فرمودند که بعد از مشروطه دولتی این چنین در ایران بر سر کار نیامده است .ایشان به دلیل همین عملکرد همواره و بطور ویژه از دولت نهم حمایت میکردند .عملکرد انقلابی واسلامی دکتر احمدی نژاد به گونه ای بود که ایشان به زودی به یک الگوی محبوب وشجاع در منطقه خاورمیانه وایران تبدیل شدند ودر انتخابات بیست دوم خرداد به آرایی دست یافتند که تا کنون هیچ رییس جمهوری نتوانسته بود این تعداد رای را به خود اختصاص دهد . از طرف دیگر با روی کار امدن دکتر احمدی نژاد اکثر نیروها ومدیران انقلابی وبسیجی پست های مدیریتی را به دست آوردند واکثر نیروهای اصلاخ طلب ودگراندیش پست های خود را از دست دادند.به همین جهت با کاهش قدرت اشرافیت ونیروهای دگراندیش جبهه ای بزرگ از احزاب وجریانات سیاسی برای به زیر کشیدن دولت احمدی نژاد تشکیل گردید که با شکست در انتخابات، فتنه هشتاد وهشت را آفریدند البته طراحان فتنه، احمدی نژاد را نه رییس جمهور بلکه رییس دفتر آیت الله خامنه ای میدانستند که با رفتن او می پنداشتند قدرت ونفوذ رهبری نیز کاهش خواهد یافت
از آنجا دشمنان انقلاب اسلامی همواره تلاش دارند یاران انقلاب را از انقلاب (با ترور یا به انحراف کشیدن انها)بگیرند از اواسط دولت نهم شاهد ظهور یک جریان انحرافی در دولت بودیم این جریان به هر دلیلی و یا با هر توانی؟؟؟ توانست خود را به حلقه اول رییس دولت وارد سازد از این زمان آرام آرام شاهد قدرت گرفتن این جریان انحرافی هستیم تا انجا که توانست با نفوذ بر رییس جمهور، ولایی ترین وانقلابی ترین نیروها را به بهانه های مختلف از دولت خارج کند ونیروهای مشکوک را به حلقه اول وارد سازد تا جایی که دلسوزان انقلاب از همان ابتدای دولت دهم به رییس جمهور در این باره تذکر دادند ولی آقای رییس جمهور نه نتها به این تذکرات دلسوزانه توجه نکردند بلکه در میان حیرت تمامی دلسوزان انقلاب و ولایت در راستای حمایت از این جریان انحرافی در مقابل فرمان مقام معظم رهبری ایستاد. هر چند بعدا آقای رییس جمهور فرمان رهبری را اجرا کرد ولی به شدت محبوبیت وجایگاه خود را در میان اصولگرایان از دست داد در حالی که نتوانست اعتماد جریان فتنه را به دست آورد جریان انحرافی دولت که به زعم اینجانب ارتباط هدفی وشاید هم تشکیلاتی با جریان فتنه داشته و دارد توانست رییس جمهور محبوب،پرکار ،انقلابی و ولایی را از ولایت گرفته ودر مقابل او قرار دهد که البته این توفیق کمی نیست . جریان انحرافی تلاش داشت با موضع گیری های عمدی خود جریان اصول گرا و ولایی را به واکنش وا داشته ودر نتیجه دولت را در مقابل اصولگرایان حامی ولایت قرار دهد .وقتی دیده میشود که مداحی نه ماه پیش مداح اهل بیت برادر عزیز سعید حدادیان از آرشیو بیرون میاید و یکسره در گوش رییس جمهور از انتقادات این اصول گرا و ان اصول گرا به دولت سخن گفته میشود می بایست میفهمیدیم که جریانی با توجه به خصوصیات اخلاقی رییس جمهور به دنبال قرار دادن ایشان در مقابل رهبری عزیز است.البته تا کنون نزدیک ترین یاران ودوستان صدیق و ولایی رییس جمهور بر انحرافی بودن خود رییس جمهور صحه نگذاشته اند ولی همگی میپذیرند به دلایل تا کنون نامعلوم رییس جمهور به شدت تحت تاثیر این جریان قرار دارد ونه تنها آنها را انحرافی نمی داند بلکه آدمهای آن را پاک و زلال و ولایی میداند
اکنون این سوال مطرح است که این جریان انحرافی از چه تفکر واندیشه ای برخوردار است و آبشخور فکری آن چیست ؟
در میان جریانات فکری درون انقلاب ما سه جریان اصلی را مشاهده میکنیم .نواندیشان دینی،نو گرایان دینی وسنتی ها از آن جمله
هستند. اکثریت نواندیشان دینی که در قالب سکولاریست های مسلمان و طرفداران مدرنیته اسلامی هستند نمیتواند از نگاه نظری تطابق کاملی با جریان انحرافی داشته باشند وبیشتر اصلاح طلبان در ایران از آن طیف میباشند . نوگرایان دینی که طرفدار تمدن اسلامی هستند (اکثریت اصولگرایان)هم دیگر ثابت شده است با این جریان زاویه جدی دارد گروهی سنت گرایان بر آمده از دانشگاه همانند سید حسین نصر را تاثیر گذار جدی بر این جریان میدانند که البته نیاز به تحقیق بیشتر دارد که هم اکنون نمیتوان بطور قطعی از ان سخن گفت اما شاخص های اصلی این جریان را که از سخنرانی ها موضع گیرها وعملکردهای آنها بیرون آمده میتوان به شرح ذیل نام برد
اول- استفاده ابزاری از عنصر مهدویت-سطحی وسخیف کردن اعتقادات به امام زمان عج
دوم- باستان گرایی،ملی گرایی و مکتب ایرانی
سوم- بی اعتنایی به مرجعیت اجتماعی روحانیت-اسلام بدون روحانیت
چهارم- اومانیسم اسلامی در مقابل اسلام محوری وخدا محوری
پنجم- طرح وتبلیغ مفهوم صلح جهانی-متضاد با فرهنگ قرآنی اشداء علی الکفار و رحماءبینهم
ششم- عدالت توزیعی-عدالت محوری با رویکرد مساوات
هفتم- رویکرد مثبت به مدرنیته در عین تظاهر به سنت گرایی
هشتم- عرفان گرایی کاذب و معنا گرایی خرافه آمیز
نهم- زیر سوال بردن مدیریت الهی انبیا
دهم-قدرت طلبی ومیل به تصاحب کانون های قدرت
یازدهم -عدم اعتقاد به ضرورت حاکمیت ولایت فقیه در زمان نزدیک به ظهور
لینک ثابت - نوشته شده توسط Abolfazl sedghi در پنج شنبه 90 اردیبهشت 22 ساعت ساعت 5:3 عصر
دربــاره ی ما
کارشناس ارشد روابط بین الملل ،دانشجوی دکتری ومترجم زبان فرانسه
منوی اصــــلی
خبرنامه
آمار و اطلاعات
پیونــدهای روزانه
نــوشته های پیشین
آخرین نـــوشته ها
وصیت نامه شهدا
لوگوی دوستان
دیــگر امکانات